part 9

192 41 19
                                    

با حس نفس های گرمی که توی صورتش رها میشدن ،چشماش رو باز کرد و نگاه گیجش رو به اطراف داد
کجا بود؟اتاقش؟
نگاهش رو به سمت دختر زیبایی که گوشه ای از تختش رو اشغال کرده بود داد

_چه اتفاقی افتاد؟این اینجا چیکار میکنه؟

جنی با داد گفت و باعث شد دختر دمپایر با وحشت از جاش بپره و نگاه عصبانیش رو مهمون چهره ی رنگ پریده شاهدخت خون آشام کنه!

Lisa

_این دیگه چه گوهیه!

+زر نزن دختره ی نوکر بدبخت

_ درست حرف بزن خون خوار اشغال،به محض اینکه بفهمم کدوم میمونی تورو با من توی یه اتاق گذاشته دوتیکه اش میکنم

+میخوام ببینم درست حرف نزنم مثلا میخوای چه غلطی بکنییی

_ حالا بهت نشون میدم نکبتی

از تخت پریدم پایین و نصف موهاشو تو دستم گرفتم و می کشیدم اونم کار منو متقابلا تکرار کرد موهای بیچاره و نازنین منو محکم تر میکشید

+هاننن تموم زورت همینه؟؟ میدونستم فقط زر الکی میزنی

_من زر میزنم هان؟وقتی یه مشت زدم تو اون دهنت که یه هفته نتونی فک بزنی میفهمی زور چیه

+ بله بله؟! چه گوه خوریااا تو دهن من بزنی؟! داری اون رومو بالا میاری یا انگار دلت میخواد بمیری آرهههه؟؟

_ هیچ غلطی نمیتونی بکنی حالا هم وقت  ندارم با تو ایکبیر کل کل کنم مثل تو که بیکار نیستم

بعد اینکه با کنایه بهش این حرفو زدم از اتاق زدم بیرون
ولی واقعا این من بودم که مثل یه بچه ی احمق با اون خون آشام دیوانه بحث میکردم؟!

Jaebeom

_فلیکس باید دمپایرتو ببینم

+همینجام

× چه حلال زاده هم هستن

چشم غره عصبی ای به مزه پرونیش رفتم که مارک زد به پهلوش

_ هیچی نگو جک ببین میتونی یه کاری کنی جه بوم بکشتت یا نه اون موقع هم شانس آوردی اگه ما نمی اومدیم از کمبود خون میمردی احمق

×هی ای بابا این بشر گیر داده به منا دِ خو بکش بیرون از من

بهش نگاه کردم و وقتی نگاه خیره ام رو رو خودش دید فهمید چه گوهی خورده و خفه خون گرفت

_ بهتره بریم یه جا دیگه حرف بزنیم من اگه دو دقیقه دیگه اینجا باشم اینو میکشم

و با سر به جکسون اشاره کردم که بازو جین یونگ رو گرفت و با تعجب به من نگاه کرد

×آخه مگه من چی کارکردممم؟؟بابا من ارث یکی رو هم خورده بودم انقدر از من کینه نداشت

The moon is the color of bloodWhere stories live. Discover now