اولین بار

1.1K 136 8
                                    

از یادآوری خاطرات لبخند عمیقی روی لب های شوگا نقش بست...

تهیونگ که زیاد از یاد آوری اون روز شوم احساس خوبی نداشت آهی کشید...گذشته او را ول نمیکرد...

-کارش چطور بود...؟

با اینکه به جونگ کوک اعتماد داشت اما میخواست بدونه آیا بقیه هم تونسته ان اون چیزی را که از همان لحظه دیدار در او دیده بود را ببینند یا نه؟

+کارش عالیه...با اینکه بار اولش بود خوب تونست از پس آدمای مایکل بر بیاد...

زیر چشمی نگاهی به تهیونگ انداخت....لبخند محوی روی لب هایش به چشم میخورد....

هنوز هم درک نمیکرد چرا خون آشام به اون پرقدرتی باید به پسرکی معمولی علاقه مند باشد...

احساس تهی بودن میکرد با اینکه اون اولین کسی بود که تهیونگ تبدیلش کرده بود اما تا این حد به اون مرد نزدیک نبود.....

-میشنوی.....؟

لبخندی زد....میدانست منظور تهیونگ چیست خودش هم علاقه خاصی به اون صدا داشت

+قلبش ریتم قشنگی داره....

این عادتش بود....کار هر شبش...بعد از خواباندن بیبیش ساعت ها می نشست و به ریتم منظم و زیبای قلب پسرکش گوش میداد...

-چیزی هست که بخوای بهم بگی شوگا؟

درست مثل همیشه....رئیس اش خوب میتوانست حرف های نگفته اش را بفهمد....نفس عمیقی کشید و گفت

+گروه جیکوب توی واشنگتن به مشکل برخوردن....محموله موادی که قاچاق کرده بودند بخاطر خریت چند نفر از تازه کار ها نصفش به فنا رفت....احمق ها اونا رو موقع تخلیه کشتی انداختن تو دریا....

نگاهی به شوگا انداخت و گفت

-ضرر زیادی نیست....اون محموله کوچکی بود....منظورت از مشکل چیه شوگا؟

میدانست شوگا چیزی میداند وگرنه اینجور چیز ها در طی این سال هایی که باهم بودند زیاد پیش اومده بود....

+مشکل دقیقا همین جاست...دولت متوجه مواد ها شده....شش نفر از بچه ها رو دستگیر کردن و متوجه هویتشون شدن....فکر کنم باید به واشنگتن بریم و خودمون شخصا این مشکل رو درست کنیم....مطمئنا تو هم دلت نمیخواد انسان ها از و خودمون با خبر بشن....اون عوضی های دولتی هم با پول هایی که میگیرن سر حرفشون نمیمونن باید یه گوش مالی بهشون بدیم.....

حرف هایش که تمام شد نگاهی به تهیونگ انداخت....میدانست در حال تصمیم گیری است...

-ازم میخوای به واشنگتن برم....درسته یونگی؟

لبخندی زد تهیونگ تنها وقت هایی یونگی صداش میکرد که بخواهد مثل دو دوست صحبت کنن نه مثل رئیس و زیر دست....پس پیشنهادش رو گفت.....

(Vkook)خفاشWhere stories live. Discover now