_ش ..شما...ای. این ...جا چیکار می..کنید ...
ا..الان...با..ید ..تو جشن باشید ..
×من ؟شما چطور جناب وزیر مدیریت بازرگانی یا شاید باید بگم شما زندان بان جدید زندان مرسو؟شما چطور ؟الان نباید تو جشن باشید ؟
انجام چه کاری انقد ارزش داشته که باعث شده در ابتدای جشن ناگهانی غیب بشید و به وسط جنگ به بدترین زندان کشور بیاید ؟ که مجرمی رو بکشید ؟ آه نمیدونستم به این منسب جدید نائل شدید ...بابت جلاد شدنتون تبریک میگمطنز ؟کنایه؟اصلا جدیت کلام اون جایی برای خنده نمیگزاشت
هایاسکی با لرزش صدا و دست سعی کرد چیزی بگه_ا..اینط..ور ..نی..ست
× اوه پس رسمی نشده به امپراطور اطلاع میدم تا منسب جدیدت رو رسمی کنن اما متاسفانه نمیتونید هم زندانبان و جلاد باشید و هم وزیر بازرگانی ..اینجا رو نگاه کنید حتی از علامت خاندان خودتون هم استفاده کردید ...چه سریع دست به کار شدید انگار این شغل رو بیشتر از وزارت دوست دارید ...
لبخندی زد و قدمی جلو اومد موهای بلند قهوه ای زیباش برخلاف چند لحظه ای پیش که تو جشن بود صاف و بی تزیین رو شونه هاش باز بود
هایاسکی خودشو زمین انداخت و التماس کرد
_اعلیحضرت...من.. معذرت می خواهم حماقت کردم من رو عفو کنید که بدون اجازه اینجا اومدم فکر نمیکردم که ...که..
×که منو اینجا ببینی ؟
_بانوی ..من...خواهش میکنم من رو عفو کنیدمثل بچه ها گریه میکرد
نگاه بانو بین چویا و هایاسکی چرخیدیکی اسیر بود ولی آزاد
دیگری آزاد بود ولی اسیر
اون اسیر بند زندان بود ولی آزادی روح داشت
و این اسارت روحاسارت در بند حماقت و حقارت و ترس و...
و این بدترین اسارتهباید زودتر از دست اون احمق خلاص میشد تا بتونه سریعتر به وضع چویا برسه
×بسه خودت رو جمع کن افرادت رو ببر و به جشن برگرد اگه اشتباهی دوباره ازت سر بزنه به بدترین نحو مجازات میشی و اصلا برای امپراطور مهم نیست که پدرت کیه
از جلوی چشمم گورتو گم کن
VOCÊ ESTÁ LENDO
I'm innocent
Fanficداستان دو شاهزاده یکی ولیعهد و دیگری از خون رئیت داستان برادری /خیانت /بی گناهی /توطئه چویا میتونه بیگناهیش رو اثبات کنه ؟ The story of two prince One is the crown prince and the other is the blood of the bondman The story of brotherhood / bet...