•°part5°•

637 79 2
                                    

جیمین،تهیونگ،نامجون و جین بدون یونگی به بار رفتن

○چه حسی دارید؟
*من ..... من حقیقتو فهمیدم
○تو چی جیمین؟
×....منم همینطور
•خب پس الان میدونی چه حسی به تهیونگ داری ؟
×منظورت چیه ؟
○منظورش کاملا مشخصه شما دوتا عاشق همید

جیمین و تهیونگ به هم نگاه کردن و انگار تمام قلبشون برای هم میتپید و بالاخره فهمیده بودن حقیقت این احساسی که داشتن چیه آروم به هم نزدیک شدن و بالاخره اولین بوسه‌ی عمرشونو تجربه کردن
○اووووو...بالاخره ..... براتون خوشحالم
•منم همینطور

اون دوتا از هم جداشدن و صورتاشون از خجالت سرخ شده بود
•اووو چه خبرتونه حالا ...مثل لبو سرخ شدید
○بهتره ما دوتا بریم تا هم به کار خودمون برسیم و هم شما راحت باشید

نامجون و جین از اونا فاصله گرفتن و به سمت یه گوشه از بار رفتن
•نامجونا با دیدن اون دوتا یاد اولین باری که هموبوسیدیم افتادم ..
نامجون دست جینو گرفت و اونو به سمت گوشه‌ی دیوار هل داد
.
.
.
جیمین و تهیونگ کنار هم نشته بودن و هیچکدوم بعد از بوسه حرفی نزدن
*هی جیمین ...چرا انقدر سرخ شدی ؟
×خودت چی؟
*بالاخره بعد از چندسال فهمیدم حسم بهت چی بوده و اولین بوسه‌ی زندگیم با تو بوده ....واقعا خوشحالم

جیمین لباشو روی لبای تهیونگ گذاشت و لبای اونو با ولع می‌بوسید انگار که این آخرین باریه که میتونه اینکارو انجام بده

جیمین لباشو روی لبای تهیونگ گذاشت و لبای اونو با ولع می‌بوسید انگار که این آخرین باریه که میتونه اینکارو انجام بده

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

×تهیونگ...من .... من میخوام انجامش بدم
*مطمئنی؟
×هیچوقت تا حالا دراین مورد انقدر مطمئن نبودم

تهیونگ بوسرو از سر گرفت با احساس تنگی نفس از هم جدا شدن وبا چشمای خمار به هم زل زده بودن که تهیونگ دست جیمینو گرفت و بلندش کرد و به سمت یکی از اتاقا رفت
.
.
.
○هی چیکار میکنی؟ نکنه میخوای اون خاطررو زنده کنی؟

نامجون نیشخندی زد و لباشو محکم به لبای جین چسبوند و وحشیانه گاز میگرفت وقتی احساس کرد دهنش طعم خون گرفته ازش جدا شد

•هه تو هنوزم مثل دفعه ی اولی با یه بوسه!؟آخه چطور لعنتی!!!دیکت چطور با یه بوسه به این وضع درومد !؟
○خب با داشتن تو چه انتظاری داری؟

جین صورتشو نزدیک نامجون کرد و دوباره شروع به مکیدن لباش کرد و یه دستشو پشت گردنش برد و با دست دیگش شروع به مالیدن دیک نیمه سخت نامجون کرد با هر فشاری که میاورد لباش محکم تر گاز گرفته میشد و زبون اون بشتر توی دهنش جا میگرفت

جین صورتشو نزدیک نامجون کرد و دوباره شروع به مکیدن لباش کرد و یه دستشو پشت گردنش برد و با دست دیگش شروع به مالیدن دیک نیمه سخت نامجون کرد با هر فشاری که میاورد لباش محکم تر گاز گرفته میشد و زبون اون بشتر توی دهنش جا میگرفت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

•هی میخوای بریم تو یکی از اتاقا؟
○پس اون دوتا بچه چی؟
•ما که نمیتونیم با این دیکای سخت شده بمونیم

نامجون دستشو زیر پاهای جین برد و بلندش کرد و به سمت یکی از اتاقا رفت

..........................................................

Eternal Love (Complete)Where stories live. Discover now