Black Dagger

○Marshmello○

***

جونگکوک به حرکات انگشت تهیونگ که داشت ناخوداگاه چاقوی صبحانه رو میچرخوند خیره شد. اون صحنه اونقدری به نظرش جذاب بود که حتی سعی میکرد پلک نزنه تا یک ثانیشو از دست نده.
تهیونگ مشغول خوندن کتاب بود و هنوز هردوتاشون پشت میز نشسته بود. جونگکوک دستش رو زیر چونه اش گذاشت و ارنجش رو روی میز گذاشت، با شیفتگی به حرکات دست و حالت صورت تهیونگ هنگام کتاب خوندن خیره شد.

سروصدایی ایجاد نکرد تا حواس تهیونگ پرت نشه و صحنه ی مورد علاقه اش رو از دست نده.

+خسته نشدی؟

صدای بم تهیونگ اونرو از خلسه ی شیرینش بیرون کشید، کمی متعجب به تهیونگ خیره شد و اب دهنش رو اروم قورت داد.

_هوم؟

گیج به تهیونگ و بعد به چاقویی که بی حرکت بود نگاه انداخت، معترض دوباره نگاهی به تهیونگ کرد. تهیونگ یک تای ابروشو بالا انداخت و به جونگکوک نگاه کرد.

+چیزی شده؟

جونگکوک لب پاییش رو بالا داد و سرش رو تکون داد.

_اوهوم، چاقو بی حرکته

تهیونگ با تعجب به جونگکوکِ دلخور نگاه کرد. به چاقوی توی دستش نگاهی انداخت و لای انگشت هاش اون رو به حرکت در اورد و برق نگاه جونگکوک رو دید، پوزخندی زد و کتاب رو بالا گرفت تا بتونه بخونه.

_میشه فیلم بگیرم؟

تهیونگ نگاهش رو از کتاب گرفت و به نگاه ملتمس جونگکوک نگاه انداخت. از اینکه توی عکس و یا فیلمی باشه متنفر بود.

+اومم

جونگکوک خوشحال دست هاش رو به هم کوبید و بعد از روشن کردن گوشیش شروع کرد به فیلم برداری از کاری که بنظرش خیلی محسور کننده‌ست.

برای ورق زدن چاقو رو توی مشتش گرفت و صفحه زد. متوجه نگاه دنبال کننده ی جونگکوک بود، مثل اینکه اون پسر منتظر بود بعد از ورق زدن دوباره اون چاقو رو بچرخونه.
بعد از نگاه سطحی به شماره ی صفحه اون رو بست و نگاهش رو به جونگکوک داد.

+منتظری بچرخونمش؟

جونگکوک به سرعت سرش رو به علامت اره تکون داد و به صورت تهیونگ خیره شد.

+اگه بهت یاد بدم دست از اونطوری نگاه کردن و منتظر موندن برمیداری؟

جونگکوک اول گیج شد اما وقتی تحلیل جمله ی تهیونگ تموم شد خوشحال قهقهه ایی زد و دست هاش رو اروم روی گوشاش گذاشت، چاقوی کنار دستش رو گرفت و به تهیونگ نگاه کرد تا یادش بده.

+برای بار اول گرفتن چاقو ممکنه باعث اسیب دیدنت بشه.
خودکاری که همیشه همراهش بود رو از جیبش در اورد، داشتن خودکاری که در اصل یک چاقو بود عجیب نبود.