Chapter Nine

543 125 461
                                    

25 April 2014

سه روز از کنسرت گذشته بود و زین دوباره مثل قبل شده بود. دوباره لیامو بی قید و شرط، کورکورانه و خالصانه می‌پرستید و به همه ثابت می‌کرد که عاشق ترین انسان آفریده شده‌ست.

زین مثل قبل شده بود اما حالا حفره‌هایی که توسط رفتارهای لیام توی این دو سال توی قلبش و مغزش به وجود اومده بودن، بی هیچ محافظ و پوششی آماده‌ی کشیدن زین درون خودشون بودن. اما همه‌ی اینا باعث نمی‌شد که اون پسر کمتر از قبل لیامو بپرسته.

امروز سالگرد روزی بود که لیام زینو لایق این دونست که دوست پسرش باشه. زین از پسرش برای این موضوع ممنون بود. امروز زین از دو سال پیشش هزاران برابر عاشق‌تره و لیام براش حکم اکسیژن داره.

اما برای لیام؟
برای لیام همه چیز متفاوته.

زین برای لیام بیشتر شبیه وسیله‌ی پرسود و همیشه در دسترسی می‌مونه که فقط متعلق به خودشه. مثل رباطی که تو خلقش کردی و اون فقط به تو خدمت میکنه. مثل سگی که صاحبش خداشه و برای محافظت ازش هرکاری میکنه.

شاید اون اوایل حسی شبیه به علاقه به زین داشت؛ اما حالا اون پسر براش فقط یه وسیله بود، یه عاشق که حاضر بود بدون هیچ سوال و جوابی جونشو برای لیام بده. زین حالا کسی بود که لیام فقط برای منفعت خودش نگهش داشته بود.

زین به لیام حس دوست داشته شدن میداد، بهش حس امنیت و آرامش میداد، باعث می‌شد لیام فکر کنه موجودی بی نقص و قابل پرستشه. زین برای لیام کسی بود که می‌دونست حتی اگه کل دنیا هم ترکش کنن، زین پیشش می‌مونه و درحالی که اونو روی پاش نشونده و بغلش کرده، بهش میگه که چقدر زیبا و دوست داشتنی و بی نقصه، و چقدر زین دوستش داره و لیام خدای اونه.

لیام به خوبی می‌دونه روزی که زینو از دست بده، بدترین روز عمرشه. چون می‌دونه هیچکس نمی‌تونه مثل زین دوستش داشته باشه، می‌دونه هیچکس مثل زین بهش احترام نمی‌ذاره و اونو ارزشمند نمی‌دونه.

می‌دونه روزی که زین نباشه تا با آغوش امنش، لمس های حمایتگر و مهربونش، بوسه‌های سرشار از عشق و خواستنش و چشماش که کهکشانی از عشق و اعتماد و پرستشه پیشش باشه، اون روز زمانیه که لیام تا آخر عمرش بزرگترین شانسشو می‌بازه.

لیام می‌دونه روزی که زینو از دست بده، خیلی بد بزرگترین قمار زندگیشو می‌بازه...باختی که هیچ التیام و جبرانی نداره!

لیام همه‌ی این حس هارو داره، اما اون تعلق داشتن رو حس نمی‌کنه چون مثل زین احساس خاص و قوی‌ای به پارتنرش نداره. زین بخاطر عشقش به لیام تا آخرین نفسش حس تعلق به لیام رو همراه خودش داره و برای همین، هرگز نمی‌تونه حتی برای ثانیه‌ای کسی رو جای لیام قرار بده.

اما لیام اینطوری نیست. پس براش مهم نیست وقتی به زین خیانت می‌کنه، برای مهم نیست که در عین حالی که لیام داره با پسرای غریبه می‌خوابه زین داره سخت کار می‌کنه تا چیزی برای معشوقش کم نذاره. پس اهمیت نمیده که به زین دروغ میگه و به اعتمادش خیانت میکنه‌.

FOOL'S GOLDWhere stories live. Discover now