هیچچیز نمیتوانست آن خاطره ناب و دلچسب شب گذشته را از بین ببرد.
هیچکس نمیتوانست ردپای گرم بوسه ها را پاک کند و جمله های عاشقانه را به تاراج ببرد.
و درنهایت از خودش پرسید،آیا احساس خوشبختی همین است که انگار قلب دیگری درون بدنم شروع به تپیدن کرده؟
لبخند زد،کمرنگ و محو.
مادرش را مخاطب حرفهایش قرار داد.
-متاسفم مامان،اما پسرت عاشق یک روانشناس قاتل شده. عمدی نبود،به انتخاب من هم نبود.
مامان،لطفا دعای خیرت رو برامون بفرست...
.
.
.
با برخورد سیلیای محکم به صورتش درد توی تمام وجودش پخش شد،از گونه سمت چپ شروع شد،از گردن گذشت و به محل بخیهها رسید،تیر کشید.
به هر سختیای بود چشمهاش رو باز کرد.
چانیول بالای سرش ایستاده بود و نفس نفس میزد.
-خودشه،مامان این همون مردیه که بهت دربارش گفتم..
دست چانیول روی محل سیلی نشست،سرد بود و کمی لرزش داشت.
چیزی این مابین درست نبود.
-هی،بیدارشو،حواستو بده به من.
چان دست دیگه اش رو هم بالا آورد.
اسلحه کلتکمری که توی دستش بود نگاه بک رو دنبال خودش کشید.
-به من نگاه کن،حواست اینجا باشه..
رنگ اضطراب درون قرنیه چشمهای چان پیک خبرهای بدی بود.
-باید سریع ازین خونه بریم،الان میخوام از روی تخت بلندت کنم،یکم درد داره سعی کن تحمل کنی،نباید صدایی ازت دربیاد.
چان خم شد و دستهای بکهیون رو دور گردنش انداخت که در همون لحظه درب اتاق با لگدی محکم باز شد.
صدای خورد شدن چوب و شکستن قفل درب با شلیک دو گلوله همراه بود.
مردی که چهره خودش رو با ماسک سیاه پوشانده بود سریع وارد اتاق شد.
چان ثانیه هارو غنیمت شمرد،تعلل نکرد و اسلحه رو بالا آورد،تیر اول رو به سینه و تیر دوم رو درست بین دو ابرو مرد کاشت.
ثانیهای بعد جنازهاش روی زمین افتاده و خون پارکت قدیمی و پوسیده خونه رو سرخ کرد.
بک با چشمهایی ترسیده به جسد مرد خیره شد،جمجمه اش از پشت خورد شده،قسمتی از مغزش بیرون آمده بود.
آهسته لب زد.
-اینجا،چخبره؟
چان بکهیون رو سریع روی شونههاش کشید.
YOU ARE READING
KATANA (SEASON2)
Fiksi PenggemarName: KATANA Couple: #Chanbaek #OtherExoCouples Genre: #NC+21 #Smut #BDSM #DARK writer: #Baran & Aslan Teaser: ◐| بـیون بکهیون یکی فعـالترین افسرانپلیس کی فکرشو میکرد دست و پاهاشو به تخت ببندن و به نوبت بهش تجاوز گروهی کنن بیهوش بود،حتی به یاد ند...