دبیرستان لارنس_کانادا_3بعد از ظهر:
_هی سهونا بسته، بیا بریم دیگ...گه ..آه
سهون با گاز آرومی که از کتف لوهان گرفت، صدای زمزمهوارش رو قطع کرد.
باد آرومی که پردههای کلاس خالی رو به رقص در میاورد، هر از چند گاهی، گرمای بین اونارو خنکتر میکرد. سهون آروم اما نامنظم نفس میکشید و بیقرار روی تمام نقاط گردن لوهان مارک میزاشت. لوهان وقتی اون بیقراری رو از سمت پسر رو به روش میدید، از خود بی خود میشد و اجازه میداد تا رام دستای اون باشه، و اصلا نگران اینکه ممکنه کسی مچشون رو بگیره نباشه.حال:
جو اون موقع بینشون، وقتی که توی کلاس خالی شروع به بوسیدن هم میکردن خیلی با الان فرق داشت. لوهان با فکر کردن به اون موقعها خیلی واضح میتونست گرمای اون لحظهها رو، حتی اگه توی سردترین روز زمستون هم بودن حس کنه.
اما توی موقعیت الان، با اینکه یه هودی گرم پوشیده بود، به وضوح سرما رو توی تمام نقاط بدنش حس میکرد. جو براش خیلی تاریک و سرده، ازین حس حالش بهم میخوره._خوا..خواهش میکنم...سه..سهون آه..بسته
لحن زمزمهوارش مثل اون موقعها از روی لذت نبود. درسته که هنوز دوست داره توسط سهون لمس بشه، اما وقتی سهون داشت انقد خشن، و با یه قیافه ترسناک و بی حس روش مارک میزاشت رو اصلا دوست نداشت. اونقدی براش این کار سهون آزار دهنده بود که گریه کنان ازش خواهش کنه که بره کنار. اما سهون کاملا بی توجه به تقلاها و خواهشهای لوهان برای کنار رفتن به کارش ادامه میداد.
سهون بالاخره دست از مارک کردن گردن لوهان برداشت و از روش بلند شد، رونای لوهان رو محکم گرفت و سمت خودش کشید. با اون چشمایی که برای لوهان ترسناک و بی حس بودن کمی به پسر زیرش خیره شد، و دستاشو برد سمت پایین هودی لوهان و با یه حرکت سریع اونو بالا داد.
سهون ازینکه هنوزم صورتی بودن نوک سینههای لوهان براش جذابه، کمی عصابش خط خطی شد ولی بدجور دلش میخواست که الان اونارو به دندون بگیره. با چشمایی که مثل یه گرگ گرسنه بود سمت سینههای لوهان حجوم آورد که این کارش بدجور لوهان رو ترسوند.
لوهان بدون اینکه به چیزی فکر کنه، بی اراده پاش رو بالا آورد و با یه لگد توی شکم سهون، پسر مو نارنجی رو پخش زمین کرد._آخخ!! معلوم هست چته؟
+میخواستی چه غلطی کنی؟
_فکر کنم به اندازه کافی واضح بود، نیازی به توضیح نیست.صدای شاکی و بی اعصاب سهون کاملا متضاد با صدای لرزون لوهان، توی کلاس خالی پیچید.
سهون اصلا معنی کارای لوهان رو نمیفهمید، معلوم هست چه مرگشه؟ اول گریه میکنه چون رفته با یه پسر دیگه و حالا اینجوری پسش میزنه؟_اصلا عوض نشدی؛ هنوزم همونقد مودیای ...
+من مودیام؟ به کار الانت فکر کن!! میخواستی چه غلطی کنی ها؟؟ میخوای به زور باهات بخوابم؟؟ معلوم هست چته؟ به جایی رسیدی که همه رو میخوای بکنی و بری؟؟
ESTÁS LEYENDO
My stranger brother
Novela Juvenilکاپل:چانبک_هونهان_مارکسون ژانر:رمنس_درام_فلاف_اسمات_زندگی روزمره رو به رو شدن با افرادی که ازشون متنفریم به نحو های مختلفی ممکنه رخ بده. ممکنه توی یه پارتی با اون فرد رو به رو بشی یا توی یک جمعی نشسته باشی و اون فرد یک دفعه به جمعتون ملحق بشه یا...