Part2

4.7K 523 13
                                    

خسته رو صندلی لم داده بودم،صدای در اتاق از فکر درم اورد
+بیا تو،خب اقای مین پیداش کردین؟
_بله رئیس،اسمش جیمینه و 21 سال پیش خانواده پارک به فرزندگی قبولش کردن،همونطور که حدس زدین یه ماه گرفتی هم پشت گردنش داره!
دستامو توی هم قفل کردم
+فهمیدم،برین بهش بگین این ماجرارو،من باید بدونم اون جیمینه منه یا نه فهمیدی جناب مین؟! _بله،من میرم پس.....
بعد اینکه جیمین 21 سال پیش یهو گم شد مادرش ایست قلبی کردو رفت اون دنیا زن بیچاره،اونجا بود که به خودم یه قولی دادم.......
گوشیمو از توی جیبم درآوردم شماره هوسوکو گرفتم+هی اقا پلیسه حدس بزن چیشده؟_*خنده*بگو ببینم چیشده بچه پولدار
+صدبار گفتم اینطوری صدام نزن
_منم دویست بار گفتم اقا پلسه صدام نزن
+باشه اقا پلیسه صدات نمیزنم مارمولک بی دم
_کیم تهیونگ قول میدم یه روز به بدترین حالت ممکن
+*وسط حرفش پریدم*زیرم ناله کنی؟
_پسره‌ی اشغال
+حالا نمیخاد خجالت بکشی بهت حق میدم بخای زیرم ناله کنی*خنده*
_میدونی دوست دارم یکی پیدا بشه این زبونتو قیچی کنه اون موقع من بخندم،حالا اصلا چرا بهم زنگ زدی
+عمرن کسی پیدا بشه،اره به کلی یادم رفت چرا بهت زنگ زدم خاستم بهت گفتم جیمینو پیدا کردن ولی هنوز پنجا پنجای که اون جیمینه یا نه!
_چه خبر خوبی،امیدوارم که این خودش باشه
+هوم،خب دیگه قطع کن پرو شدی*تق*گوشیو روش قطع کردم بلند شدم زدم بیرون از اتاق رو به منشی کردم گفتم
+کل برنامه های امروزو کنسل کن فهمیدی*بدون اینکه منتظر جوابش شدم زدم بیرون از شرکت رفتم سوار ماشینم شدم سمت خونه حرکت کردم!
[jimin]
با صدای در خونه بیدار شدم رفتم سمت در، درو باز کردم یه سه تا مرد کت و شلوار دم در وایستاده بودن، اخم کردمو گفتم+حتما کارتون باید خیلی واجب باشه که منو از خوابم بیدار کردین وگرنه عواقبشون با خودتونه...
مرد وسطی که خیلیم قیافه نچسبی داشت وسط حرفم پرید گفت:ببخشید مرد جوان،ولی ماجرا از این قراره که.........
بعد اینکه کل ماجرا واسم تعریف کرد دهنم باز مونده بود+هی هی هی وایستا ببینم از کجا معلوم من اون کسیم که دنبالشین!هوم؟
_واسه مهمون ازتون میخایم ازمایش دی ان ای بگیرین،رئیسمون واقعا ادم بی صبر و ترسناکیه
+رئیستون کی خریه دیگه؟
_حدتونو نگه دارین لطفا!بعدا باهاشون اشنا میشین
قشنگ پشمام موند خودم ریختم ببین رئیسشون چقدر ترسناک زشت باشه!!
+اوکی ازمایش میدم موهام کافیه یا باید خون بدم؟
_باید خون بدین قربان ما پزشک همراه خودمون اوردین
پزشک صدا زد اومد ازم خون گرفتنو رفتم!
دیوونه های روانی فقط منو از خواب بیدار کردن باز برگشتم برم بخابم که با خودم گفتم+دارم کم کم شبیه اون گربه شیطانی میشم*خنده*
[suga]
*سرفه*

(اولین پارته در اصل و اولین فیکم تو این ژانرا-_- پش شرمنده اگه ضعفی داشت)

BebyWhere stories live. Discover now