[jimin]
این لعنتی داشت با من شوخی میکرد مگه نه؟
+هی تو فکردی کی هستی هاان؟
با داد حرفمو گفتم ولی با حرفی که زد قشنگ جا خوردم_همونی که قراره سوراخو، حلقت با ابش پر بشه
لهنش به قدری جدی بود که نتونستم حرفمو بزنم چشمام خود به خود خیس اشک شد
_هی توی چرا عین گربه شرک کردی خودتو؟اوکی کاریت ندارم پس قیافتم اینطوری نکن واسه من چون خر نمیشم(وی عین خر خر شده)
[Taehyung]
از کاری که میخاستم باهاش بکنم احساس بدی داشتم ولی وقتی قیافشو عین گربه شرک کرد شکم یه یقین تبدیل شد
بدون هیچ حرفی گاز ماشینو گرفتم به سمت خونه با آخرین سرعت حرکت میکردم
[kooki]
دارم میمیرم
من چطور زندم هنوزم
ای دنیا انگار لحظات پایانی من در این دنیا فرا رسیده
لطفا همه کارای بدی که کردمو ببخش لطفا خدا جونم•-•
امیدوارم هوپی هیونگ منو ببخشه!
چون اسلحهشو بدون اجازه برداشتم و اون تنبیه شد!
چون رو تختش سوزدونم انداختم تقصیر خدمتکار،و اون بدبخت از کار بی کار شد
چون حسابشو هک کردمو کل پرونده هاشو جاهاشونو جابه جا کردم واسه همین دو ماه دیرتر به سمت بالاتری رسید
امیدوارم کیم تهیونگ ترسناکم منو ببخشه
چون مدل جدید کارخونه شونو اتیش زدم چندین میلیون ضرر کردن
چون تابلوی معروفی که فقط ازش 3 تا دونه توی دنیا بودنو اشتباهی با آشغالا انداختم بیرون
چون ماشینشو دزدکی برداشتم باهاش تصادف کردم:)
با صدای چانیول از فکر اومدم بیرون_هی خرگوش خبیث فقط شیرموزات تموم شده بودن چطوری از این جاهای سر درآوردی که میخای بمیری؟!دزدی و سوزوندن اینا چین؟و اینکه بیا برات دوتا کارتن شیر موز گرفتم
+هیونگ یعنی من الکی الکی این همه طلب بخشش کرده بودم......اصلا ولش کن شیرموزای منو بده
_تو هیچ وقت ادم بشو نیستی*لبخند خرگوشی*
[suga]
+هی برو کنار زود باش در خونه رو باز کن خستم میخام بخابم
-هاا..ا..باشه اوکی الان
درو باز کردو بدون وقت تلف کردن رفتم داخل سمت اولین اتاق قدم برداشتم برو تخت خودمو پهن کردم
-اون تخت منه
+خب حالا تخت من شده تو رو کاناپه بخاب
پشتمو بهش کردمو خابیدم
[jin]
+نامجوننننننننننننننن میکشمتتتتتتتتتتتتتتتت توووووووووو نودل توی توستررر گذاشتییییی حالا اون بیخیاللللل چرااا با جاش گذاشتیییییی
-عاام چون زده بود باید گرم بشهذمنم گرمشون کردم دیگه ولی نمیدونم چرا توستر سوخت
+تو واقعااا همون نامجونی که کل مافیا کشور وقتی اسمش میاد به خودشون میلرزن؟تو بیشتر شبیه داداش سوم پت متی
-خب جین ببخشید اخرین بارمه که اشتباه میکنم
+ساکتتتت باشششششش هر بار میگی اخرین باره کل وسایلای اشپزخونه به خاطر تو بیشتر از 5 بار عوض کردیممممممممم میکشمتتتتتتتتتتتتتتتت دیکتووو قیمه قیمه میکنم چای گوشت میدم بخوریش
[jimin]
به سالن اصلی عمارت رسیدیم استرس زیادی داشتم خیلی زیاد رو به دراز کنار کردم
+هی من خیلی استرس دارم
-خب به من چه مشگل توعه
و راهشو ادمه داد
+خیلی اشغال پستییی
-زود باش دنبالم بیا وگرنه گم میشی از بس کوچیکی
+یا قدم شوخی نکن بی خاصیت تو خیلی اصافه داره قدت
-هه گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه پیف پیف*بعد از غیب ضغرا باز برگشتممم*
😹😹😹
خلاصه دستون دارم
YOU ARE READING
Beby
Fanfictionهمه از اونجایی شروع شد که کیم تهیونگ برادرشو بعد سال ها گم شده بود پیدا کرد ولی تهیونگ احساس برادرانه بهش نداشت حس مالکیت میکرد نسبت بهش! .......................................... +تو..یعنی واقعا تو برادر واقعیمی -البته،ولی تو باید ددی صدام کنی ج...