"لویی؟"
هری سرشو از در با لبخند دندون نما و چال های همیشگیش اورد داخل.
"هری؟اینجا چیکار میکنی؟"
هری با خجالت چند قدم برداشت و به میز لویی نزدیک شد.دوتا دستاش پشتش بودن.لویی ابرو هاشو بالا انداخت.
"بله؟"
هری آروم دستاشو اورد جلو و به لویی نشونشون داد.
"یه آبنبات؟"
"ت-تو بهم گفتی هروقت من بخوام بخورم تو برام باز میکنی،"
لویی لبخند زد و آبنباتو از دستاش گرفت.اون بلند شد و حرکت کرد سمت هری و نشست روی میزش.اون آبنباتو آروم باز کرد و گرفتش سمت هری.
"پس تو اومدی دفتر من تا فقط یه آبنباتو برات باز کنم؟"
"آ-آره"
هری با خجالت سرشو تکون داد و چشماش گرد شدن وقتی دید لویی آبنباتو گذاشت توی دهن خودش."خب بیا و بگیرش" لویی لبخند مغرورانه ای زد.
هری آب دهنشو قورت داد.اون به لویی که اون آبنبات لعنتیو لیس میزد خیره شد. هری بدون درست فکر کردن به جلو خم شد و لباش رو چسبوند به لبای لویی.
نفس پسر بزرگتر برید ولی اون آروم جواب بوس هری رو داد.اون بوسه کم بود ولی مثل آبنبات شیرین بود.
هری آبنباتو از دهن لویی در آورد و گذاشت تو دهن خودش.
"این ماله منه" هری گفت و چشمک زد قبل از اینکه بره.لویی لبخند زد د آروم سرشو تکون داد.اون دستشو روی لبش که هنوز طعم توت فرنگی روش بود کشید.
_________________________
خب عزیزان اینم از اموزش امروز
ازین به بعد همتون ترفند آبنباتو رو کراشاتون امتحان کنید....
با آرزوی موفقیت💙🤝
ESTÁS LEYENDO
Dear Louis [L.S] (Persian translate)
Romanceیه داستان عاشقانه بین هری استایلز و لویی تاملینسون.... [Completed]