•⊰ Rᴜɴ ⊱•

•⊰ Ep3 ⊱•

صبح زود به سرکارم اومده بودم.
امروز کارم تموم میشد و من هم خوشحال بودم هم ناراحت...
اما با این وجود هنوز هم نقاشی چیزی کم داشت.
دیشب با خودم فکر کردم که شاید بتونم از رنگ های شب نما روی کارم بزنم شاید اینطوری من راضی تر میشدم .

مشغول فکر کردن و به هم ریختن موهام بودم که صدای لطیف و زنونه ای رو شنیدم؛
- دختر جوان
به پشت سرم برگشتم.
خانم جوان و خوش هیکلی رو دیدم که چشمای درست و اهویی داشت .
+ با من بودین؟
خانم ناشناس با لبخند جواب داد؛
- بله عزیزم. تو ی نقاش ماهری
تعریف یهویی خانم ناشناس باعث شد خجالت بکشم.
موهام رو پشت گوشم دادم و با لبخند ازش تشکر کردم.
خانم ناشناس بهم نزدیک شد و دستام رو گرفت؛
- تو خیلی خوشگلی!
و لبخندی زد.
من هم متقابلا خندیدم.
- میتونی کمکم کنی؟
+ چه کمکی؟
خانم ناشناس به پشت سرش اشاره کرد و ادامه داد؛
- اون خونه رو میبینی؟ خونه منه. ازت میخام برام نقاشی بکشی.
تعجب کردم و با مکث جوابشو دادم؛
- من ی نقاش نیستم من در واقع فقط میتونم روی دیوارها-
+ نه نه نه. ازت میخام ی دیوار رو رنگ بزنی
و دستم رو کمی کشید
- همراهم بیا

داخل حیاط خونه دیواری به شکل نیم دایره کوتاه قرار داشت که دقیقا وسط حیاط بود
ارتفاع دیوار به بیشتر از ۲ متر نمیرسید و انگار ی جسم اضافه وسط حیاط بود
با تعجب به خانم ناشناس نگاه کردم. واقعا این دیوار منظورش بود؟
- من نقاشی تو رو دیدم و خوشم اومد ازت میخام اینجا هم نقاشی برام بکشی تا ازش لذت ببرم. هرچقدر هم که بخوای دستمزد بهت میدم
حرفی نزدم
هنوز توی شوک بودم
این دیوار بنظر جسم اضافه ای میمود
دیواری که فاصله ای بین نور خورشید و گل های باغچه انداخته بود
+ باشه قبوله انجامش میدم اما باید کار دیوار ساختمان تجاری روبرو رو تموم کنم
- اره اره حتما راحت باش

شب شده بود
از هرروز خسته تر بودم
امروز خیلی سریع کارهامو تموم کردم
مثل همیشه بر طبق برنامه ی من پیش نرفت
دیوار یک روز دیگه هم کار داشت اما من امروز تمومش کردم
واقعا شاهکار شده بود و حتی ی عکاس هم از دیوار و من عکس گرفت و ازم اجازه خواست تا اونو چاپ کنه

امشب نمیتونستم بخوابم
باید نقشه های دیوار خانم ناشناس رو میکشیدم
راستی اسم اون زن چی بود؟...

I just wanna run
I wanna feel the wind on my face