تِنگوبی

307 54 6
                                    

نام اصلی : 天狗火てんぐび
ترجمه: آتش تِنگو
زیستگاه: کنار رودخانه‌ها
شکل ظاهری: تِنگوبی گلوله‌های آتشینی است که در نزدیکی رودخانه‌های یاماناشی، آیشی و شیزوکا دیده می شود. این پدیده به صورت یک یا چند (در مواردی صدها) شعله‌ی گرد مایل به قرمز شناور در هوا ظاهر می شود. گفته شده که این آتش‌های فراطبیعی توسط تِنگو ساخته و کنترل می شوند.

فعالیت‌ها : تنگوبی شبانه از کوه‌ها به سمت رودخانه‌ها پایین می آید. در شروع مسیر غالباً با ساخت تعداد کمی گلوله آتش شروع می کند و در  نهایت به صدها شعله‌ی کوچکتر ختم می شود. این شعله‌های آتش برای مدتی بالای آب معلق می مانند،گویی در حال رقصیدن اند. پس از آن ، آنها به کوه ها برمی گردند.

فعل و انفعالات: در بیشتر موارد ، انسانهایی که شاهد تنگوبی هستند با یک فاجعه در زندگی روبرو می شوند.این فاجعه معمولاً به شکل یک بیماری مهلک نمود پیدا می کند که فرد بلافاصله پس از مواجهه با تنگوبی به آن مبتلا می شود. به همین دلیل ، افراد محلی که در مناطقی زندگی می کنند که تنگوبی در آن رایج است ، از این پدیده به شدت واهمه دارند. اگر فردی محلی به صورت تصادفی یک تنگوبی ببیند ، بلافاصله روی زمین خوابیده و پنهان می شود. اغلب این افراد با کفش یا صندل سر خود را می پوشانند. گاهی اوقات ، تنگوبی می تواند برای انسان مفید باشد. در زمان خشکسالی ، معمول بود که کشاورزان برنج، به صورت مخفیانه آب را از همسایگان‌شان می دزدیدند و به کانال مزارع خود منتقل می کردند. این موضوع درگیری‌های زیادی را در بین افراد ایجاد کرد. در چنین‌ شرایطی هنگامی که تنگوبی در کنار کانال‌ها ظاهر میشد ، سارقان احتمالی از ترس گرفتار شدن به نفرین تنگوبی از دزدی دست می کشیدند.

افسانه ها: مدت‌ها پیش پدیده‌ی تنگوبی اغلب در روستاهای شهر کاسوگای ، استان آیچی دیده می شد. یک شب ، یک روستایی در رعد و برق ناگهانی در کوهستان گرفتار شد. هوا سرد و تاریک بود و او نمی توانست به خانه برگردد. بنابراین در حالیکه از سرما و ترس می لرزید زیر درختی پناه گرفت. طولی نکشید که آتش مرموزی در اطراف او شعله‌ور شد. آن آتش‌ نه تنها بدن سرد او را گرم کرد ، بلکه نور کافی را برای او فراهم کرد تا بتواند جاده را پیدا کند و با خیال راحت به روستای خود بازگردد.
این یک خرافات رایج در آن روستا بود که شب ها هنگام ظهور تنگوبی از خانه‌ی خود خارج نشوید. اگر این کار را می کردی ، گفته می شد که روحت به سرقت رفته و به کوهستان‌ها کشیده خواهد شد.می گویند یک شب جوان احمقی از خرافات سرپیچی کرد. او از خانه خود بیرون رفت، روبروی آتش تنگوبی قرار گرفت و فریاد زد ؛"اگر می توانی مرا بگیر ، بیا و مرا بگیر!" ناگهان سایه‌ی بزرگ و سیاهی از ناکجاآباد ظاهر شد و مرد جوان را گرفت. او را بلند کرد و به کوه‌ها پرواز کرد. مرد جوان دیگر هرگز دیده نشد.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 19, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

افسانه‌های فولکلور ژاپنیWhere stories live. Discover now