Part 3

9 8 37
                                    

نوشته:بهتره زیاد لای دست پای من نباشی خانم کوچولو، پرونده رو همینجوری که بسته است بسته نگه دار ممکنه اگه باز بشه اوضاع به جاهای باریک کشیده بشه برات بد بشه تو اون پدرت

سرهنگت بمیرید
هنگ کردم این کی بود چی میگه؟!کدوم پرونده حالم بدتر شد سوالا بیشتر

دنبال اون پسر بچه گشتم اما نبود رفته بود
بعداز چند دقیقه پلیس آمد منوشناختن از اداره خودمون بودن همه چیز رو بررسی کردن تصادف عمد ثبت کردن حتی تهدیدی که شده بودم رو هم ثبت کردم

ماشینم که داغون شده بود نمیشد برم باهاش خونه
پس با ماشین گشت رفتم بهشون گفتم منم برسونن خیلی اسرار کردن که ببرن منو بیمارستان ولی من حالم خوب بود زیاد آسیب ندیده بودم فقط چندتا خراش بود که خونه خودم حلش میکردم پس به خاطر همین نرفتم بیمارستان

حتما تا الان بابامم از موضوع باخبر شده خیلی استرس داره ناراحته
بلاخره رسیدم خونه
با لباس های خاکی دست پاهای زخمی وارد خونه شدم تا بابام دید منو،آمد بغلم کرد

بابا:بلا خوبی دخترم؟!
من:اره بابا خیلی بهترم،توخوبی
بابا:شکر خوبم،شنیدم تصادف عمدی بوده
من:اره تازه تهدیدم کردن
بابا:یعنی چی باچی تهدید کردن؟!

برگه ای رو که بهم داده بود پسره
رو به سمت بابا گرفتم اونم از من رفت منم راهنمایی کرد که برم بشینم روی مبل
هردو روی یک مبل نشستیم

بابام برگه رو بررسی کرد اخماش توهم بود
هیچی نگفت بلند شد رفت کمک های اولیه رو آورد تمام زخم هامو بانپیچی کرد یک قرص سردردم خوردم
من:بابا نمیخوای چیزی بگی؟!
بابا:همونه اون کسی که ده بار اسم فامیل عوض می‌کنه والانم اسمش ایان رابرته درضمن به شخصه برات نوشته دست خطشومن خیلی قبل دیدم واینم با اون هیچ فرقی ندارع،بهت گفتم عقب بکش بلا الان حتی اون فهمیده که تو دخترمی
من:بابا تو اداره جاسوس داره،وباید خیلی بررسی کنیم ببینیم کیه
اگه نفهمیم تمام نقشه هارو لو میده
بابا:اره منم موافقم
من: من میرم استراحت میکنم که وقت خیلی کم داریم
بابا:فردا نیا حالت خوبه شد بعدش بیا سرکار
من:بابا عمرا فکرشم نکن شبت بخیر
بابا هم بهم شب بخیری گفت حرکت کردم سمت اتاقم

خیلی درد داشتم تمام بدنم کوبیده شده بود وارد اتاق شدم، لباسامو در آوردم
وارد حمام شدم وان رو آب کردم توشوهم کف کردم که بدنم دیده نشه رفتم از کلکسیون شرابام،یک شراب قرمز بر داشتم توی یک جام برای خودم ریختم،داخل آب شدم یک آهنگ ملایمی هم گذاشتم وجاممو به آرومی به طرف لبم میبرم از شراب قرمزم کم کم میخورم
جام شرابم تمام شد
بهتربود دیگه برم بخوابم از وان آمدم بیرون حوله حمومو دورم کردم از حمام خارج شدم موهامو یک سشوار سرسری کردم
یک تاپ شلوارک صورتی هم پوشیدم خوابیدم

 v̑̈ȋ̈ȏ̈l̑̈ȇ̈n̑̈t̑̈ l̆̈ŏ̈v̆̈ĕ̈Donde viven las historias. Descúbrelo ahora