خیلی جذاب خوشگل بود چشم هر دختری رو میگرفت صددرصد
اما منی که قلبم یخ بود سنگ جوابی نمیداد درضمن اینم حتما خلافکاره وباید متنفر باشم ازش هرچقدرم
خوشگل جذاب باشه
به تیپش نگاه کردم لباس ورزشی پوشیده بود
هوا به این سردی چرا ورزش میکنه این خنگ، همشون از دم نفهمن
اخم کردم هیچی نگفتم
یک پوزخندی زد گفت
پسره:تشکرم یاد نداری سرگرد
پس میدونست من کیم منم متقابلن پوزخندی زدم گفتم
من:دلیل نمیبینم که بخوام از یک خلافکار تشکر کنم درضمن وظیفت بودهاخماش رفت توهم ولی خیلی خوب خونسردی خودشو حفظ میکرد،توچشاش یک چیزی رو دیدم، اصلا نگاش مثل بقیه نبود اما معنیش چی بود؟؟
فشار نیار بابا اذیت میشی
این همه به خودت ساختی پیر میشی دخترا نمیگیرنت،به دست چپش نگاه کردم نه زن نداشت آخه کی به یک خلافکار زن میده مگه یکی از خودشون
با این فکرم یک پوزخندی زدمپسره:بیا داخل
نرفتم کسی نمیتونه به من دستور بده
اون زودتر از من وارد خونه شد وقتی دید پشت سرش نمیرم گفتپسره: مگه نشنیدی بیا تو کری؟!
پسره کثافط به من میگه کر
من:از من خواهش کن تا بیام
خندیدچقدر خوش خنده
پسره:تو دیگه خیلی پررو شدی
امد سمتموبازوموگرفت به زور منو برد با خودش
من:ولم کن وحشی دستمو کندی،هوی غول بیابونی ولم کنوارد خونه شدیم وسط خونه دستمو به شدت ول کرد
دردم گرفت اخی گفتممن:تو خیلی وحشی بدبخت زن ایندت،گیر چه حیوونی میوفته
آیی
این چکار کرد دست رو من بلند کرد
منو زد
تا الان هیچکس جرئت نکرده بود منو بزنه حتی بابام منو نزده
بعد این عوضی منو زد
با تحکم جدی گفت
پسره:ببین بچه مراقب حرف زدنت با من باش این فعلا اولشه
سرمو بالا با نفرت بهش زل زدم ،نگاش تغییر کرده بود مثل دم در نبود
حق این کارو نداشت
هیچی نگفتم
رفت رو مبل تک نفره نشست پاشو رو اون پاش گذاشتجام شرابشو هم برداشت مینوشیدو به من نگاه میکرد
یک هو شروع کرد به صحبت کردن هر تیکه از حرفاشچشام گرد تر میشد تعجبم بیشتر
پسره:من ایان رابرتم، دشمنت رئیس باندی کن قرارع بگیری،البته فک نکنم بتونی
همون پیر خرفتی که بهش لقب داده بودی یادت امد؟!
کوچولووواین کوچلو رو کشیده با خنده روی لباش گفت
درسته تعجب کردم فک نمیکردم این باشه
اما حدسم زده بودم که پیر نباشهخونسردی خودمو حفظ کردم خیلی ریلکس گفتم
عع خوشبختم
جام شرابشو گذاشت رو عسلی کنار
پاشد آمد سمتم
YOU ARE READING
v̑̈ȋ̈ȏ̈l̑̈ȇ̈n̑̈t̑̈ l̆̈ŏ̈v̆̈ĕ̈
Actionژانر:خلافکار_پلیسی_عاشقانه_انتقام_ازدواج اجباری رمان درمورد یک دختر پلیس که پرونده آیی به دستش میرسه که یک دروغ بزرگه،وباید حقیقتو بفهمه به خاطر یک اتفاق که تقصیر دختر رمان ما نیست اتفاق های بدی میوفته براش به حقیقتی میرسه که شایدبراش شیرین یا تلخ...