Part 5

6 3 38
                                    

اتفاقی افتاده یعنی
خیلی دیر شده بود به ساعتم نگاه کردم ۲صبح بود
اه این چه وضعشه خب

بدون هیچ ترسی رفتم سمت پارکینگ
ماشینمو دیدم درش باز بود
سمتش دویدم

نگهبان افتاده بود رو زمین ولی زنده بود یک نامه هم کنارش

پیام نامه:خیلی سرسختی کوچلو
کوچلو عمته
ادامه پیام:بهتره عقب بکشی بد میبینی هنوز خیلی ضعیفی نمی‌خوام بمیری
برو بابا عمرا دست بکشم عوضی کوچولو
به اورژانس زنگ زدم آمدن اون نگهبانو بردن بیمارستان
بابامم آمد نامه رو نشون دادم خیلی تعجب کرده بود ترسیده بود آسیبی به من بزنه ولی خب من هیچ نترسیده بودم حسی نداشتم
رفتیم خونه خیلی خسته بودم سرم درد میکرد

چندماه گذشت،بلاخره اون روز رسید
الان همه ما ترکیه هستیم تو جنگلی که آلتمن آدرس داده
تمام نیروهام جنگلو محاصره کردن
از نیرو های کمکی ترکیه هم استفاده کردیم
ساعت ۱۰شبه که، هیچ اتفاقی نیفتاده  کم کم داشتم تا امید میشدم

میخواستم به تمام نیرو ها بگم که برن ولی یک لحظه چند نفرودیدم
داشتن با هم حرف میزدن مراشل و کاملیا هم خیلی محو تماشاشون بودن یکی به شدت آشنا میزد
این پسره رو کجا دیدم

بعداز کمی فکر کردن فهمیدم همون تامه کسی که مثلا عاشق مراشل شده به مراشل نگاه کردم خیلی عصبی بود ناراحت

من از اول بهشون شک داشتم پسره اشغال
خیلی عصبی بودم زودتر دستور حمله رو اعلام کردم
من:Hareket ediyoruz, kendine iyi bak
(حرکت میکنیم مراقب خودتون باشید)

چون افراد اونجا بیشتر ترک بودن منم ترکی حرف زدم تا متوجه بشن

به آرومی حرکت کردیم سمتشون متوجه ما شدن همون پسره تام مارو دید با تعجب اصلحشو آورد بیرون به طرف مراشل رفت
از سمت چپ مورد حمله قرار گرفتم حواسم از مراشل تام پرت شد ناپدید شدن

اه گندش بزنن

همه رو دستگیر کردیم به جز تام،تام مراشلو با خودش برده بود این خیلی بد بود
برگشتیم هتل ترکیه

روی تختم دراز کشیده بودم ایمیل آمد برام گوشیمو برداشتم

دیدم ایمیل از طرف پدرمه

اتفاق های امروزو برام فرستاده،بازش کردم

همه رو گرفته بودیم به جز چند نفر که یک نفر هم خیلی مجروح شده بود اما فرار کردن متاسفانه
خوب پیش رفته بودیم

ولی مراشل،خداکنه با مراشل کاری نکنن
گوشی رو پرت کردم رفتم دوش گرفتم

دلم میخواست آروم شم دلم میخواست چند دقیقه همه چی رو یادم بره
تلفن برداشتم شماره صفرو زدم
زنه:Evet(بله)
من:Merhaba, kırmızı şarap istedim(سلام،شراب قرمز میخواستم)
زنه:Tamam seni getireceğim(باشه براتون میارم)
من:Teşekkür ederim iyi geceler(مرسی شب خوش),
گوشی رو قطع کردم منتظر شرابم موندم باید آروم میشدم

 v̑̈ȋ̈ȏ̈l̑̈ȇ̈n̑̈t̑̈ l̆̈ŏ̈v̆̈ĕ̈Où les histoires vivent. Découvrez maintenant