.8.

279 49 45
                                    



#باید بهش خبر بدی ویک

+حتی فکرشم نکن!

#ولی اون شریکمونه نمیشه که بهش نگیم، بقیه چه فکری میکنن؟

+نمیفهمم اصلا واسه ی چی باید مهمونی بگیریم؟

اهی کشید و به دختر لج باز و یه دنده رو به روش خیره شد.
دو ساعت تمام در حال سر و کله زدن با لیسا بود و اون هر پانزده دقیقه ای یه بار میپرسید "نمیفهمم اصلا واسه ی چی باید مهمونی بگیریم؟"
حالا که فکرشو میکرد کوک خیلی قابل تحمل تر از لیسا بود وقتایی که ساز مخالف میزد نهایتا با یه پس گردنی حل میشد و اون قبول میکرد ولی این دختر... متاسفانه زور یونگی بهش نمیرسید
با اینکه خودش تمام تکنیک های مافیایی رو به این بچه یاد داده بود ولی همیشه جلوش کم میوورد...
اون مغرور بود و سرد...یه دنده و لجباز ..و در آخر ترسناک ..
حالا باید چیکار میکرد؟ اگه ویک مهمونی نمیگرفت از هیچ طریق دیگه ای نمیتونستن رقباشونو دور هم جمع کنن . اگرم مهمونی میگرفت و در آخر تایلر رو به پارتی دعوت نمیکرد اونوقت تایلر به بدترین شکل ممکن زهرشو میریخت و اوضاع زیادی خراب میشد ..
باید راضی میشد ..ولی چطوری؟
جیمین میتونست راضیش کنه اما...یونگی نمیخواست جیمینو قاطیه این مسائل بکنه هر چند اینکه جیمین هم تمایلی به این کار نداشت بی تاثیر نبود!

جونگ کوک هم گزینه خوبی نبود ! ویک سایه اون بچه ی پر سر و صدا رو با تیر میزد علاوه بر این هیچوقتم به حرفاش گوش نمیداد...

و در آخر
فقط هوسوک میمونه ...چرا همون اول به هوسوک فکر نکرده بود؟تنها کسی که ممکن بود لیسا یکم فقط یه کوچولو ازش بترسه هوسوک بود!

+جناب
الو
آقای مین
هییی
با چشم باز خوابیدن اپشن جدیدته یونگیا؟

با صدای لیسا دست از فکر کردن برداشت

=تو واقعا قابلیت روانی کردن منو داری ویک

+اوه واقعا؟ توهم همینطور یونگ
تو و دوست پسر کوچولوت و اون پسره دندون خرگوشی میتونین خیلی راحت منو راهیه تیمارستان کنین..

=هوسوک چی پس؟

+اون معمولا منو راهیه بیمارستان میکنه نه تیمارستان .

خنده ای کرد و موهای دختر رو به هم ریخت و سریع از اتاق بیرون رفت
میدونست ویک از این کار بدش میاد..

+یاااا به چه جرعتی..

......

هوسوک با تماس یونگی از بار بیرون زده بود و حالا وسط سالن عمارت لیسا وایساده بود.
یونگی بهش گفته بود که لیسا با مهمونی گرفتن مخالفه و نتونسته راضیش کنه پس خودش دست به کار شده بود.
از اینکه لیسا ازش حساب میبرد احساس خوبی داشت...

ضربه ای به در اتاق زد و بعد از شنیدن صدای لیسا در رو باز کرد ...

+مگه نگفتم نیا تو اتاقم؟چرا انقدر...
حرفش با دیدن هوسوک توی چهارچوب در قطع شد ...
+اوه..هوسوکا

~هی کویین اتاقت چقدر مرتبه
به چشم غره لیسا توجهی نکرد و خودش رو روی تخت انداخت..
~شنیدم تصمیم نداری مهمونی بگیری؟ناسلامتی قراره از این قرارداد پول زیادی دستت بیاد انقد خسیس نباش بچه همه ی ادما وقتی یه قرارداد بزرگ میبندن بعدش جشن میگیرن مگه نه؟

+عاه..خبرا چه زود میرسه دستتون جناب جانگ
ببینم نکنه یونگی جاسوسته ؟ از وقتی تصمیم گرفتین اینجا مستَقَر شین دم‌به دقیقه در اتاقمه...
جونگ کوکم همینطور.. نمیتونی تصور کنی امروز صبح وقتی بیدار شدم با چه صحنه ای مواجه شدم
جونگ کوک بالای سرم وایساده بود و سوسیس میخورد در صورتی که میدونه من از بوی سوسیس متنفرم
نمیدونم چطوری میخوام این چند روزی که شما اینجایین دووم بیارم همش تقصیر توعه هوسوکا نمیبخشمت...

خنده ای به غرغرای لیسا کرد ... روی تخت رو به روی لیسا نشست و با قیافه خیلی جدی ای شروع کرد به حرف زدن

~میدونم از شلوغی بدت میاد ولی باید تحمل کنی ویک ..اینا همش به خاطر خودته نمیخوام ناراحت ببینمت..
و درمورد مهمونی باید بگم که به همه میگم دو روز دیگه توی عمارتِ تو یه مهمونیه حق نداری مخالفت کنی ..

لیسا با عصبانیت خواست حرفی بزنه که هوسوک حرفش رو قطع کرد...
~ در ضمن تایلر رو هم دعوت کردم البته بعید میدونم بیاد ..اخه میدونی هنوز کبودیای رو صورتش که اتفاقا کار خودتم هست خوب نشدن
ولی اگه دعوتش نمیکردم حتما عصبی میشد ..
و بعد بدون اینکه اجازه ی حرف زدن به لیسا بده از اتاق خارج شد ...

+ محض رضای فاک..عاه خدایا من اینجا دارم دیوونه میشم

سرش رو روی میزش گذاشت تا بتونه کمی راجب کارایی که امروز داره فکر کنه اما...
- ویکی ویکییی خونت خیلی خفنه احساس میکنم تو یه هتل ده ستاره اتاق رزرو کردم وایی
=به شدت موافقممم

با دیدن اون دوتا دقیقا دم در اتاقش برای هزارمین بار در روز اه کشید ..
+گمشین طبقه پایین گفتم به هیچ عنوان بالا نیاین فقطططط واسه ی خوابیدن من مثل شماها بیکار نیستم...
حرفش با دیدن جیمینی که داشت اداشو در میوورد قطع شد..
چرا امروز همه حرفشو قطع میکردن؟
+یااا پارک جیمین امروز روز مرگته
= یونگیااااا کجایی که ببینی میخوان عشقتو بکشننن

........

یه پارت کوتاه..
وضعیت ووت های فیک واقعا بد نیست؟پارت قبل ۸۰ تا ویو خورده ولی فقط۱۴ تا ووت داره):
اگه دوس ندارین پس چرا میخونین؟
با ووت دادن نه شما خسته میشین نه چیزی به نویسنده میرسه قرار نیست به خاطر ووت های شما نویسنده پول بگیره یا همچین چیزی فقط با ووت ها و کامنت هاتون خوشحالش میکنین.
ای کاش حداقل مشکل فیک رو میگفتین..

نظرتون راجب پارت؟(:

𝑸𝒖𝒆𝒆𝒏 𝒑𝒔𝒚𝒄𝒉𝒐Where stories live. Discover now