.10.

669 68 49
                                    


لیسا سرش رو روی پای جونگ کوک گذاشته بود و طبق معمول بازم به "اون" فکر میکرد ...و جونگ کوک در حالی که با دستش موهای دختر رو نوازش میکرد به قطره های بارون که به شیشه پنجره برخورد میکردن زل زده بود..
حالا لیسا کاملا مست بود..
حرفی بینشون رد و بدل نمیشد..
هر دو توی افکارشون غرق شده بودن...
بالاخره بعد از مدت زیادی سکوت، لیسا به حرف اومد..
+کوکا..

جونگ کوک با شنیدن صدای اروم دختر سرش رو به طرفش برگردوند
-جانم

+ تو..تا حالا..عاشق کسی شدی؟

جونگ کوک لبخند غمگینی زد..
-معلومه که اره

لیسا که انگار کنجکاو شده بود سرش رو بالا تر آورد تا بتونه صورت جونگ کوک رو ببینه .. 
+نمیدونستم.. اون کیه کوک؟ پسره یا دختر؟

-دختره..
هر دو با تن صدای خیلی کمی با هم صحبت میکردن ..

+ازش برام بگو.. میخوام حدس بزنم اون دخترِ بدبخت کیه
احتمالا قراره هر روز به خاطر پر حرفیه تو سر درد داشته باشه
و بعد از حرفش تک خندی زد..

جونگ کوک هم خندید و به صورت لیسا زل زد..
-مطمئنی که میخوای بدونی اون کیه؟

+اوهوم..

جونگ کوک پوزخندی زد و سرش رو به نشونه ی "باشه" تکون داد..

-  هومم از کجا شروع کنم؟

..اون ...سنش کمه ولی خودش فکر میکنه خیلی بزرگه و از یه مرد پنجاه ساله بیشتر تجربه داره!

کمی فکر کرد و ادامه داد..
درمورد لبخندش باید بگم..زیادی قشنگه
ولی..خیلی کم میشه لبخندش رو دید..

+چرا؟

-اون بیشتر اوقات جدیه و مغرور ..صادقانه بگم..اون فقط مواقعی که مسته میخنده..
اهی کشید و ادامه داد...
میدونی ویک.. اون دختر، خیلی قویه..
و البته که نمیتونم جذاب بودنشو فاکتور بگیرم..

  لیسا خنده ای کرد..‌
+پس خوشگله..

جونگ کوک هومی گفت و ادامه داد..
اگه رو مخش راه بری داد میزنه و از خونش بیرونت میکنه..
خنده ای کرد و باز ادامه داد..
از سر و صدای زیاد متنفره و همیشه سعی میکنه منو ساکت کنه..ولی من هیچوقت ساکت نمیشم و بازم به سر و صدا کردن ادامه میدم..

با دیدن لیسا که با دقت به حرفاش گوش میکرد لبخند به لبش اومد..

از اسمش خوشم میاد.. ولی اون دلش نمیخواد با اسم خودش صداش بزنم..
چون یاد گذشته میوفته..
مکثی کرد و به صورت دختر نگاهی انداخت...سعی کرد از حالت صورتش احساسش رو بفهمه اما نتونست طبق معمول..
بعد از تقریبا دو دقیقه سکوت لیسا به حرف اومد...

+اون..شبیه منه

-چون اون خودِ توعه ویک..

تموم شد..
بلخره اعتراف کرد
بعد از مدت ها..
خوشحال بود اما از ری اکشن لیسا میترسید..
میترسید دیگه مثل قبل باهاش رفتار نکنه..
و از همه مهم تر.. میترسید از رد شدن..
نکنه عاشق یکی دیگه باشه؟..
چرا حرف نمیزنه؟..
چرا ساکته؟..
چرا هیچی نمیگه؟..
واقعا میخواد ردم کنه؟..
مغزِ کوک پر از سوال شده بود و با استرس پوست لبش رو می‌کند..

اگه توی هر موقعیت دیگه ای بود احتمالا تصمیم عاقلانه ای میگرفت..
اما...حالا شرایط فرق میکرد
اون..مست بود
کاملا مست..
هر چند توی عالم مستی هم از اعتراف یهویی کوک شوکه شده بود..
نمیدونست باید چی بگه
.. لیسا واقعا توی شرایط بدی بود .. درکی از اطرافش نداشت و کم کم داشت بی هوش میشد..
برای همین بود که وقتی توی بار تنها بود زیاد مست نمیکرد.. احتمالا بعدش مجبور میشد با شهرت و جذبه ی مافیاییش خداحافظی کنه ..‌
مغزش بهش دستور نمیداد
قلبش هنوز به یاد عشق قدیمیش بود..
عشقی که هیچکس ازش خبر نداشت..
نه..اون جونگ کوک رو دوست داشت با تمام وجودش.. اما" اون" جایگاه خاصی توی قلبش داشت ..
لیسا عاشق جونگ کوک نبود..
لیسا فقط و فقط عاشق یک نفر بود.. "اون"
بیخیال افکارش شد و سرش رو از روی پای جونگ کوک برداشت و نشست..
به جونگ کوک که معلوم بود استرس داره زل زد..
+ما مستیم کوک

جونگ کوک که انگار ناراحت شده باشه پوزخند صدا داری زد..
-من مستم؟نه ویک اتفاقا من از همیشه هوشیارترم..

+بغلم کن..

اون لحظه تنها چیزی که به ذهنش رسید همین بود..فقط میخواست فشاری که از اتفاقای امشب روش بود رو کم کنه..
جونگ کوک متعجب به لیسا که خوب به نظر نمیرسید و هر لحظه امکان داشت بیهوش شه نگاهی کرد..
بعد از چند ثانیه به خودش اومد و دست هاش رو باز کرد و اجازه داد لیسا سرش رو به سینش تکیه بده..
همین که ردش نکرده بود خودش یه پوینت مثبت بود مگه نه؟
به صورت دختر توی بغلش نگاهی انداخت..خوابیده بود..شایدم بیهوش شده بود...
نفس عمیقی کشید و سعی کرد به چیزی فکر نکنه و بخوابه..

.......

همتون فکر کردین فقط به خاطر اینکه هنوز یکم رحم و انسانیت توی وجودم مونده بهش آسیب نمیزنم و ازش انتقام نمیگیرم..
ولی نفهمیدین که عاشقشم!..
اره .. من عاشق "اون" بودم..هستم..خواهم بود
ل_م

————————-
خب..میدونم کم بود ولی واقعا همینو هم به زور نوشتم این روزا خیلی فکرم درگیره و وقت خالی هم ندارم:)
و راجب "اون" هم به زودی خیلی چیزا میفهمید😀
به هر حال خوشحال میشم نظرتونو بدونم:)
ووت؟:>

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 24, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

𝑸𝒖𝒆𝒆𝒏 𝒑𝒔𝒚𝒄𝒉𝒐Where stories live. Discover now