اونا مال منن

450 82 32
                                    

ایسو : دلتون برام تنگ شده بود؟

نیل : تو چرا ؟ ... برا من تنگ شده بود 😎 میدونی که ... من محبوب دلهام

ایسو: زارت .. کم گامپاز در کن

نیل : من بتونم این گامپازو از دهنت بندازم فتح کردم

ایسو: آرزو بر جوانان عیب نیست داداشم .. ولی ... درست آرزو کن 😐 اینکه میخوای گامپازو از دهنم بندازی یکم بچگانه هیچ ... جنینگانه هم نیست

نیل: جنینگانه چیه؟

ایسو: بچه +گانه = بچگانه ... جنین +گانه = جنینگانه ... اوکی ؟

نیل: اوکی 👍

//سکای //

جونگین رضایت نامه هارو آورد و بعد از امضا کردنشون اونارو به کیف ‌هاشون انتقال دادن .

_خدافظ همگی

سهون گفت و همراه جونگین سوار ماشین شد .

_هون ... منو کای صدا کن اوکی؟

_ای خدا .. من چه گناهی کردم که با تو داداش شدم؟

_حرف هیونگتو گوش کن کله خر

(ایسو: شرمنداه

نیل :شرمنده )

_باشه

تایید کرد و سرشو به شیشه‌ی ماشین تکیه داد.

وقتی به مدرسه رسیدن باز لوکا مرکز توجه همه بود .

_اون پسر حرص منو در میاره

_جونگ ؟! ... تا حالا ... به گرایشت فکر کردی ؟

 

_گرایش؟

_اره .. نگو که بهش فکر نکردی

_ خب چیکار کنم ... فکر نکردم بهش

_پوووف ... اینم به لیست تفاوتامون اضافه شد

_هیچکس به اون لیست اهمیت نمیده ... میفهمی ؟

_ولی من میدم

سرشو پایین انداخت . فکر و ذکر جونگین فقط جلب توجه دخترا و پیدا کردن دوست دختر خوشگل بود .

NEVER DON'T CRY Where stories live. Discover now