𝔾𝕙𝕠𝕤𝕥 𝕡𝕒𝕣𝕥 𝕋𝕙𝕣𝕖𝕖

273 53 0
                                    

کریس موهای سوهو رو مشت کرد و صورتش رو بالا گرفت:
_واقعا فکر کردی من خرم؟ نوچ نوچ نوچ.. اشتباه کردی.. حالا که حرف نمیزنی مجبورم به حرفت بیارم..

بلندش کرد و سمت دیگه اتاق برد.. سوهو با دیدن میله ها چشمش رو بست.. میدونست دیگه کارش تمومه.. حتی اگر کریس ولش میکرد، گوست این اجازه رو نمیداد که زنده
بمونه.. با بسته شدن دست ها و پاهاش با میله چشمش رو باز کرد.. کریسی که رو به روش بود کریس همیشگی نبود .. بی روح و خشک.. کریس سیگار دیگه ای گوشه لبش گذاشت و اتیش زد.. به سمت کمد رو به روش رفت و شلاق رشته ای رو برداشت و دوباره سمت سوهو حرکت کرد.. بلیز سوهو رو توی تنش برش داد و دورش زد:
_میدونی سوهو.. میدونی چیه؟ 

پک عمیقی به سیگارش زد و سر شلاق روی بدن سوهو کشید:
_ من ازت خوشم میومد.. ولی تو.. هه
ضربه محکمی با شلاق زد و صدای دردناک سوهو توی اتاق پیچید:
_تو یه عوضیی که با نقشه اومدی اینجا..

ضربه دیگه ای به سوهو زد که صداش بیشتر بلند شد:
_حرف بزن سوهو.. نزار کار به جایی برسه که نشه کاریش کرد...

شروع به زدن شلاق کرد... سوهو دیگه رمقی نداشت و حس میکرد پوستش کنده شده.. سوزش بدی رو حس میکرد ولی کریس دست بردار نبود و یکی پس از دیگری بهش میزد.. اروم و ناله کنان زمزمه کرد:
_با.. باشه.. بــ.. بسه.

کریس شلاق پایین گرفت و به چهره رنگ پرید سوهو خیره شد.. سوهو اروم زمزمه کرد:
_آ.. آب..
کریس از اتاق خارج شد تا برای سوهو اب بیاره.. سوهو نیشخندی زد و شروع کرد دندوناش به هم کوبیدن.. باحروف رمزی مارس به جونگین خبر داد که گیر افتاده و برای اینکه زنده بمونه مجبوره یچیزایی رو بگه.. کریس با لیوان ابی برگشت.. لیوان نزدیک لب سوهو برد و سوهو کمی ازش نوشید و سرفه ای کرد:
_توی بار.. تنهام.. اما.. قرار بود..هفته دیگه.. کسی بیاد.. تا بتونیم اطلاعات کافی جم کنیم ..

کریس تمام حرفای سوهو رو ضبط میکرد:
_توی بار تنهایی؟ یعنی جای دیگه هم هستن؟

سوهو جوابی نداد که با مشت کریس مواجه شد:
_ااخخ.. ن..نه..قرار بود ما.. خونه گوست پیدا کنیم تا اونا.. یه نفر بفرستن..
کریس: چیا پیدا کردید؟
سوهو سرفه کوتاهی کرد:
_هیــ.. هیچی.. فقط چندتا عکس از اتاق.. اتاق چان.. با زیر زمینی که تولید مواده..

سوهو توانایی صحبت کردن بیشتر نداشت و چشماش رو بست .. کریس تمامی صحبت های سوهو رو برای گوست ایمیل کرد و روی صندلی نشست و به صورت رنگ پریده سوهو چشم دوخت.. دوست نداشت این چهره زیر خاک بره ولی نمیتونست دور از چشم گوست کاری بکنه
*******************************

جونگین از شدت عصبانیت دستش روی میز کوبید و باعث شد تا فنجون قهوه روی زمین بیوفته و بکشنه... کیونگسو با شنیدن شکسته شدن چیزی به اتاق جونگین دوید:
_هی.. چیکار میکنی؟

𝔾𝕙𝕠𝕤𝕥Where stories live. Discover now