ای ان:::::بخاطر یه دختر بود.
اون منو نمیخواست.
من مجبورش کردم بهم وقت بده.
مجبورش کردم بهم توجه کنه غافل از اینکه هیونجین هیونگ برای تموم شدن هفته لحظه شماری میکرد.
من چقدر احمق بودم که فکر میکردم موفق شدم
ولی!!!! همه حرفاش دروغ بود؟؟؟
همه کاراش بازی بود؟؟؟؟
همه احساساتی که بروز میداد و حسشون میکردم فیک بودن؟؟؟؟
چطور اینقدر بازیگریش خوب بود؟؟؟
حالا که فکرشو میکنم هیونگ با درخواستم برای اون یک هفته موافقت کرد فقط برای اینکه زودتر از دست من خلاص شه
جلوی اشکامو گرفته بودم تا نریزن.نمیخواستم توجه هیونگ هارو جلب کنم، اونوقت بهشون چی میگفتم؟میگفتم از خودم متنفرم؟میگفتم حس بدیه بازیچه شدن؟
وقتی رسیدیم به سرعت از ون خارج شدم و رفتم سمت خوابگاه
هیچکس نبود،شاید تو اتاق هاشون باشن
رفتم سمت اتاقم که دیدم اونجاهم خالیه
برام مهم نبود چان و سونگمین ممکنه کجا باشن
فقط میخواستم سریع تر لباسمو عوض کنم و بعد یه دوش بخوابم
*******+****
ساعت سه صبح بود که با خشک شدن گلوم از خواب بلند شدم
نمیدونم کی خوابم برده بود ولی هیونگ ها برگشته بودن به تختشون و الان خواب بودن
سعی کردم اروم برم بیرون و سر و صدایی ایجاد نکنم
وقتی در اتاق رو به ارومی بستم نفس عمیقی کشیدمو رفتم سمت اشپزخونه
در یخچالو باز کردم و بطری اب رو برداشتم و سر کشیدم،اصلا حوصله لیوان و این تشریفات رو نداشتم
بطری رو برگردوندم سرجاش ولی قبل اینکه در یخچالو ببندم لامپ اشپزخونه یهو روشن شد
برگشتم که شوکه شدم
انگار هیونجین هیونگ هم انتظار دیدن منو این موقع شب اینجا نداشت
هیونجین سریع به خودش اومد و سمت من حرکت کرد
دستشو از کنارم رد کرد و همون بطری اب رو برداشت و اونم سر کشید
میخواستم برم که مچ دستمو محکم گرفت
برگشتم بهش نگاه کردم ولی اون توجهش روی سر بطری بود که سعی میکرد یک دستی ببندتش
بعد از بستن در بطری و گذاشتنش تو یخچال
بلاخره نگاهشو داد به من..چند لحظه عمیق تو چشمام نگاه کرد که نگاهمو ازش دزدیدمهیونجین: متاسفم
از چی متاسفی هیونگ؟؟از خیانتت؟از دروغت؟از اینکه منو بازیچه کردی؟از اینکه قلبمو شکوندی؟ از چی دقیقا متاسفی؟
بغض کردم و کلی حرف داشتم که بزنم ولی فقط ساکت نگاهش کردم که یهو بغضم ترکید و اشکام ریخت رو صورتم
هیونجین اول با چشمای درشت شده و بعد غمگین نگاهم کرد
دستشو اورد بالا و کشید رو صورتم تا رد اشکامو پاک کنههیونجین: هی هی چرا گریه میکنی؟ میدونی چقدر ناراحت میشم ببینم دونسنگم گریه میکنه؟ میخوای چان هیونگ منو بکشه؟؟
داشت مسخره میکرد؟؟داشت به شوخی میگرفت؟؟ هم ناراحت بودم هم عصبی حالا که جلوش گریه کردم چرا حرفامو نزنم
هولش دادم عقب و خودمم یه قدم ازش فاصله گرفتم با چشمای درشت شده نگام میکرد و اصلا ازم انتظار این حرکت رو نداشت یا شایدم داشت و این فقط فیلمش بود
YOU ARE READING
STRAY KISS
Random: stray kiss مقدمه استری کیدز گروهیه که از کمپانی جی وای پی دبیو کرده از یه جایی به بعد یه چیزایی بینشون تغییر میکنه.... احساسات جا به جا میشن.... چی میشه اگه جونگین به هیونجین اعتراف کنه؟ هان میتونه با لینو کنار بیاد؟؟ تکلیف چانلیکس چی میشه؟؟؟ داس...