پاشو كلويي بايد بري اتاق رييس صدات كرده
-يعني عمو ادوار د
+نه دخترمگه نشنيدي آنتوني اومده پسر رييس ديگه
اون قراره يك سال كلا نياد شركت واستراحت كنه پسرشم يه سفر ٢٠ روزه داشته و امروز تازه برگشته وقتمو نگير و پوشه كه روش اسمت هست رو بردار رنگشم نارنجيه
تا اومدم پوشم رو بردارم گوشيم زنگ خورد بابام بود
~سلام دختر قشنگم مامانت گفت مشغولي و داري كار ميكني و بزرگ ميشي تازه ادوار بهم زنگ زد و گفت اونجا مشغولي و كلي سفارشت رو كردم ميخواستم بگم منو مامانت تصميم گرفتيم بريم نيويورك چون من انتقالي گرفتم تورم به آنتوني ميسپارم چون ادوار و سارا هم ميان(ادوارد كه ميدونين كيه سارا همسرشه)
-اخه بابا من خونه يه پسر قريبه چي كار دارم من ميترسم اونجا با اون تنها..
~نترس بابا جون اون پسر خشكيه و كاري باهات نداره اون پيش ما هم مياد اما تو نديديش چون همش تو اتاقت بودي
-اخه بابا اه
~مراقب خودت باش قبلش بيا لوازم مورد نيازت رو بردار ولي خيلي بر ندار چون انتوني قراره واست خريد كنه
-من امروز زود ميام بيرون و وسايل هامو جمع ميكنم
باباي كلوييمن خيلي سريع رفتم تو اتاق رييس و پوشه دستم بود در زدم و داخل شدم
صندلي پشتش بهم بود وشروع كردم به گفتن اسمم و چرا اينجا ميخوام چي كار كنم
+خيله خوب چقدر وراجي ميكني ساكت شو پوشه رو بزارو برو بيرون
-توهم زدم يا صدا اشناس
+من برسي ميكنم و قرارداد تنظيم ميكنم صدات ميزنم
همونطور كه سرم پايين بود رفتم بيرون ده دقيقه بعد تلفن شركت زنگ خورد و گفت بيا قرارداد تنظيمه درو باز كردم و داخل شدم همونطور سرم پايين بود صداي صندلي كه چرخيدو شنيدم سرمو بالا اوردم و از چيزي كه ديدم شكه شدم اين همونه يا بازم اشتباه كردم اين اينجا بعد مدتها
با كت وشلوار اسپرسوشو برداشت و اومد به سمتم
لباسي كه آنتوني پوشيده بود
YOU ARE READING
دختر خوب /the good gurl
Romanceموضوع داستان:دختریی که سر به هوا بود و به حرف کسی گوش نمیداد اما روزی همه چی تغییر میکنه زمانی که برای باشگاه بدمینتون ثبت نام میکنه و ناخواسته وارد یه بازی جدیدی میشه که خودش خبر نداشت وضعیت:در حال نوشتن تازه امروز شروع کردم بهم عشق بدید تا تمومش...