part3

1.2K 33 0
                                    

وارد باشگاه شدم همه بهم نگاه میکردن درسته یکم معذب شدم اما من هدفم چیز دیگه ای بود
با چشمام دنبالش گشتم اما نبود از کارکن اونجا پرسیدم
-ببخشید اینجا اقایی بودن که شلوارک مشکی میپوشیدن و..
+توی قسمت c هستن
تشکر کردمو به سمت قسمت c رفتم و دیدم اقا دارن با یه خانم قد بلند بازی میکنم نمیدونم چرا باید به پسری که با امروز میشه ۳ روز حسادت کنم و زورم بیاد که با یکی دیگه بازی میکنه موندم کنار صندلی ها که خیلی فاصله نداشت دیدم رفت سمتش و خودشو چسبوند به دختره و گفت باید چطوری بزنه و خندیدن
منم از قصد که هم حرص داشتم هم ناراحت شده بودم رفتم بطری ایمو گذاشتم زمین و توپی که دقیقا با زاویه دیدش مطابقت داشتو بدون اینکه بشینم خم شدم تا کل قسمت پوسیمو (کس)ببینه
یهو سایه ای افتاد درست روبه روم وقتی برگشتم دیدم اومده و گفت
+مگه تو احمقی تو حق نداری توی باشگاه با این وضع بگردی و خم شی میدونی چقدر اینجا مردو پسرای ...
حرفشو قطع کردم و گفتم ببخشید.... کی تایین میکنه من چی بپوشم و چی کنم نزاشت حرفم تموم شه منو برد سمت اتاق توپ ها و لباس تیم ها
منو کوبید به دیوار و اینقدری بهم نزدیک شد که نفس هاش صورتمو میسوزوند
-تو منو میخوای؟ میخوای نشونت بدنمش؟نمیدونی جلوی هر پسری فرق نداره کیه اینجوری بپوشیو خم شی تحریک میشه و نمیزاره تکون بخوریو جوری میکننت که نفهمی چطور شده
با این حرفش دلهره گرفتم و استرس وقتی که چشمام پر شده بود و بقض گلمو پاره میکرد گفتم
+تو...تو... حق نداری با من اینجوری حرف بزنی چطوره که تو با اون هرزه  ها خوشو بش میکنی اونوقت طرز لباس پوشیدن من بده؟
-اعصاب منو خورد نکن تو نباید تو این باشگاه اینطوری بپوشی فهمیدی؟؟ احمق
و اونجا رو ترک کرد
(دوروز بعد)
من از ترس دیروز باشگاه نرفتم شایدم دیگه نرم چقدر کار احمقانه ای کردم اون حق داشت اما چرا اینقدر قیرتی شد درسته خیلی خوشم اومد از کارش ولی انتظار نداشتم اینو بگه و اینطوری رفتار کنه
دوباره تصمیم گرفتم برم باشگاه و یکم باهاش حرف بزنم و ازش معذرت خواهی کنم
ذهنم:چرا باید ازش معذرت بخوای؟ اسکلی مگه اون کیه توعه خودش کی هست اصن مرتیکه
رفتم سمت باشگاه من این مدتو رفتم باشگاه حالا دو هفته گذشته اما اون نیست
ولش کن میرم واسه اداره ای که میخوام ثبت نام میکنم و میرم سر کارم اونم مثل یه شیرینیه قبل تلخی بودو رفت
همه جارو سر زدم اما خوشم نیومد چون تو هر کدوم یک روز دوره گذروندم اما خوشم نیومد موند اخرین
the architect worldدنیای معماران
اینجا چه اسم شیکی داره چقدر لوگوشون خوشگله وقتی وارد شرکت شدم همه جا مشکی بود همه شیک بودن  فقط من لباسم تک بود

اونم بعد باشگااه بود و تنها چیزی که داشتم همین بود چون ته کیفم بود

اونم بعد باشگااه بود و تنها چیزی که داشتم همین بود چون ته کیفم بود

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.
دختر خوب /the good gurlTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon