نميدونستم بايد خوشحال باشم كه داشت ميرفت يا ناراحت رفتم سمت حموم و دوش گرفتم و برگشتم سمت يخچال اما ميلم به غذا نكشيد و بجاش شير موز پاكتي خوردم پمادي كه دكتر داده بودو زدم به ناخن هام تا دردش رو بگيره
ساعت از دوازده گذشته بود اون ساعت ها بيرونه يعني كجاست وقتي برگشت من دويدم سمت اتاقم كه منو نبينه اون مست بود رفت سمت حموم ترسيدم چيزيش بشه پس رفتم پيشش و لباساشو كندم و دوش حموم رو باز كردم
-چرا اينقدر خوردي
+چون تو باعث شدي چون زيبايي چون از دستت دادم
ساكت تو مستي نميفهمي چي ميگي شامپو رو باز كردم
+تو فاصلت باهام ميلي متريه اما نميتونم ببوسمت نمي تونم لمست كنم
-ساكت شو و بزار بشورمت
+تو..... توووووو
-حولتو ميارم الان
بعد از بردنش تو اتاق موقعي كه موهاشو خشك ميكردم گفتم بمون تا واست قهوه درست كنم
وقتي برگشتم ديدم داره زير زبون حرفايي ميزنه كه نميفهميدم قهوه رو دادم دستش
+چرا اينقدر خوش قلبي من لياقت خوبيه تورو ندارم و گفت
little body big heart بدن كوچك قلب بزرگ
دختر خوب من الان ديگه ندارمت
و خوابيد من تمام شي رو به جملاتش فكر كردم
نامه اي روي ميز اشپزخونه بود كه نوشته بود لازم نيست بياي شركت بمون و استراحت كن ، شب دير ميام و از ابميوه ات لذت ببر يادت باشه قرص هاي ويتامينتم بخوري
خيلي ناراحت بودم از طرفي حق داشتم چون خيلي ناراحتم كرد و حالا هيچ قرار دادي نيست شبي كه ميتونست بهتر ازين باشه خراب شد نميدونم كي ميتونم ببخشمش از طرفي هم دلم واسه نگاه عصبي در عين حال مهربونش تنگ شده بود اما چه ميشد كرد حوصله بيرون رفتنم نداشتم چون غصه داشتم يه ليوان اب پرتغال ريختم و با ويتامين هام خوردم فقط ميخواستم فيلم ببينم
دوباره دير وقت شد و انتوني باز با اون حالت ديشب اومد اما اين بار خوشحال بودو جاي رژ چند نفر روش بود چون توناژاش فرق داشت
خيلي ناراحتم كرد اما دقيقا همون كارايي كه ديشب براس كردمو كردم اين موضوع تا هفته ها ادامه داشت ولي صبرم سر اومده بود
-تو منتظر اين شرايط بودي ديدي ديگه بودن با من فايده نداره كانالو عوض كردي؟ مثل اينكه خيلي هم واست بد نشده اومد سمتم و گفت اينقدر تو منو درگير خودت كردي با اخلاقت با رفتارت با حسادتت با قرمز شدن روي دماغت با بدن گرمت..... كه براي فراموش كردنت مجبورم برم كلاب هايي كه هيچ وقت پامو اونجا نميزارم اينو تو ازم خواستي تو مجبورم كردي واسه اشتباه يه شبه
-مگه تو كم منو تنبيه كردي اينم تنبيه باشه واسه تو
اما ظاهرن اوني كه هميشه تنبيه ميشه منم
و بعد خونرو ترك كرد
-دوباره داره ميره همون قبرستون و شروع كردم به گريه كردن
با خودم هي فكر ميكردم كه يعني من عاشق شدم ؟ يعني..
و سوالاتي كه هيچ جواب قطيي واسش نداشتم و بهخواب رفتم
DU LIEST GERADE
دختر خوب /the good gurl
Romantikموضوع داستان:دختریی که سر به هوا بود و به حرف کسی گوش نمیداد اما روزی همه چی تغییر میکنه زمانی که برای باشگاه بدمینتون ثبت نام میکنه و ناخواسته وارد یه بازی جدیدی میشه که خودش خبر نداشت وضعیت:در حال نوشتن تازه امروز شروع کردم بهم عشق بدید تا تمومش...