Part4

14 3 6
                                    

‏Part 4
‏Niall POV:
چنگی به کرباتم زدم و برای بار صدم درستش کردم . استرس زیادی داشتم اما هرجور شده باید اون پرونده رو قبول میکردم پس با " خوشحال میشم من روش کار کنم " خشک و پر استرس به سکوت حاکم بر جلسه خاتمه دادم . رئیس پلیس به چشمام نگاه کرد و با محبتی که به ندرت توش دیده میشد پرونده رو جلوم پرت کرد . لبخندی از اشتباه زندگیم زدم و با تموم شدن جلسه پشت سر همه از اتاق خارج شدم که با شنیده شدن فریادی بلند رو مرز اتاق رئیس و راهرو قفل شدم .
لستر: بهتر درست انجامش بدی
با اشاره سرم و چشمایی که مصمم جلوه میدادم ، سعی داشتم جدیتم رو نشون بدم . بعد ادای احترام دوباره از اتاق خارج شدم و در رو اروم بستم . بعد از تموم شدن راهرو از پله ها پایین رفتم و به اتاق کوچک اخر رارو راه پیدا کردم که مسلما برای افسر تازه کاری مثل من بود . در شیشه ای اما کدر رو به روم رو باز کردم و ذهن و دلی اشوب روی صندلی نشستم . پرونده توی دستم و باز کردم و فقط با یه کلمه مواجه شدم :
‏"DEAD MONSTER"
‏Louis POV:
چشاشو بسته بود و به ریتم دستام روی پهلوهاش توجه میکرد . سرم رو بردم توی گردنش و سعی کردنم با خوردن نفس داغم با گردنش ، حالش رو بدتر کنم . بوسه ارومی روی گردنش زدم و نوک زبونم رو به صورت یک خط تا لاله گوشش کشیدم و با گاز ریزی از لاله گوشش سکوت هری رو با ناله ریزی شکستم .
لو : خیلی ناراحت شدم از حرفت
هری حرفی نزد اما خودشو بهم نزدیک تر کرد و بیشتر تو اغوشم فرو رفت .
لو : حالا هم باید از دلم در بیاری
بالاخره تصمیم به حرف زدنش رو رسمی کرد و لب زد .
هری : چجوری ؟!
دستم رو زیر چونش گذاشتم و سرش رو بالا اوردم تا بتونم راحت تر اون زمرد های سبز رو ببینم . چشماش پر از ایده بودن اما من همیشه انتخاب های سریع خودم رو داشتم . دستم رو از دور کمرش باز کردم اما دستای هری دورم حلقه شلی رو تشکیل داده بود . دستم رو پشت سرش گذاشتم که هری رو با یه بوسه فریب بدم و درست زمانی که هری منتظر گرمای لبام بود با انداختن دستام زیر پاش و براید استایل بغل کردنش ، حلقه دستش رو سفت تر کردم . توی وان اب گرم که پر بود خوابیدم و هری رو روی شکمم گذاشتم . هری به چشمام نگاه میکردم منتظر کلمه ای بود اما از نظر من حرف هارو زده بودیم و وقت عمل رسیده بود . به موهای شکلاتی چنگی زدم و خودکاری که باعث میشد اون فرفری های خوشگل بالا بسته بشن رو به جایی نامعلوم پرت کردم . دستام رو روی سینه هری گذاشتم و به اونطرف وان هلش دادم و افتادم روش . اینقد داغ کرده بود که حرارت بالای تنش داشت امونم رو میبرید پس بدون هیچ مقدمه ای سرم رو پایین بردم و دیکش رو داخل دهنم بردم . هری با برخورد زبونم به دیکش شروع کرد ناله کردن . اما این یه تنبیه بود ؟! دیکش رو از دهنم دراوردم که هری شروع کرد زیر لب غر زدن . مطمئنا اونم مثل من بی قرار بود . زبونم رو زیر دیکش گذاشتم و شروع کردم چپ و راست رفتن که هری هم ناله میکرد هم غر میزد .
هری : لو مسخره بازی نکن
به عشق چندد ساله خودم که داشت مثل بچه ها بیقراری میکرد نگاهی کردم اما خب این تنبیه بود و من ازش نمیگذرم . زبونم رو دایره وار رو دیکش میچرخوندم که هری رو هورنی تر کنم . به یکباره دیک هری رو توی دهنم کردم و شروع کردم مک زدن . اروم اروم مک میزدم و هری لذت میبرد . گاز ارومی گرفتم که هری جیغ خفیفی زد . سرعت مک زدنام رو بیشتر کردم که ناله هاش اوج گرفت .
هری : من نزدیک
از کارم دست کشیدم که کام کرد و با احساس ارامش به وان تکیه داد . پاهام رو زیرش گذاشتم و دستام رو روی پهلوهاش . بلندش کردم یه ضرب رو دیکم فرود اوردمش که جیغی زد . کمی مکث کردم که دردش کمتر بشه . بعد چند دقیقه دستم و دورش حلقه کردم و با سرعت بالا پایینش کردم . با حس کردن مایع داغی فهمیدم که نزدیکم و کام کردم . لبام رو روی لبای سرد هری گذاشتم و بلندش کردم زیر دوشی که تا الان باز بود به کیسمون ادامه دادیم .
‏Niall POV:
به پرونده دستم که صفحه اولش فقط یه اسم داشت ، نگاه میکردم . تو این 8 سال جرم و جنایتش فقط یه اسم نامفهوم یا بهتر بگم یه لقب ازش میدونستیم که اونم با خون مقتولش برامون نوشته بود .3200 تا مقتول که فقط ما متوجهشون شدیم و مطمئنا هزاران مقتول دیگه که معلوم نیست کجان . دستی به موهای بلوندم کشیدم و نفس عمیقی که بهم ارامش میداد ، کشیدم . با صدای ضربه به در ، مثل همیشه با "بفرمایید" فرد پشت در رو همراهی کردم . در باز شد و یه فرشته جلو چشمام نمایان شد . موهاش ، چشماش و صورتش هیچ نقصی نداشتن .
با دراز شدن دستش به خودم اومدم و بلند شدم .
ریچ: افسر ریچل فاین هستم از واحد 47 و دستور دارم که تو این پرونده به شما کمک کنم .
دستش رو گرفتم و نرم فشردم .
نایل: افسر نایل هوران هستم
با دستم به صندلی جلو میزنم اشاره کردم . که صندلی رو عقب داد و پشت میز نشست . من پای تخته رفتم تا پرونده رو شرح بدم . درسته نخونده بودمش اما تنها دلیلم برای ادامه دادن تو دانشکده این جانی حرفه ای بود . کسی که من میشناختمش و حتی باهاش حرف زده بودم . کسی که نه قصد کشتنش رو داشتم نه قصد دستگیر کردنش . من فقط میخواستم بهش برسم و اونم فقط یه راه داشت که پلیس بشم .
ماژیک سیاه رو برداشتم کلمه dead monster  رو وسط تخته نوشتم .
نایل :3200 تا قتل...
مکثی کردم
نایل : که ما ازش خبر داریم . یه باند بزرگ به اسم snipers . یه فرد ساکت و حرفه ای . گشتن چندین تن از کله گنده های کشورا با گلوله های طلا یا نقره . و یه نشونه همیشگی ...
عکس توی پرونده رو روی میز سر دادم و زیر دستای ریچل قرارش دادم .
نایل : لبخند خونیش
ریچل نگاهی به عکس کرد و بعد به من .
ریچ : همین ؟!
لبخندی زدم و مصمم بهش نگاه کردم .
نایل : فعلا اره

Dead monsterWhere stories live. Discover now