part 17

8 0 0
                                    


Part 17

4 سال پیش

Harry POV:

داشتم تو راهرو طبقه پنجم عمارت راه میرفتم و به دوربین های بانک فکر میکردم . هدف کوچیکی بود اما چیزی سردرگمم کرده بود . احساس میکردم 10 تا دوربین برای چنین بانکی کمه پس حتما دوربین های دیگری هستن که به سرور های دیگه وصل شدن و من باید اونا رو پیدا کنم . دستم رو روی پیشونیم گذاشتم و به سمت عقب بردم تا چند تاره مویی که از دستام در رفته بود و باز مونده بود رو از جلوی چشمام دور کنم . از بغل اتاق ها دونه به دونه رد میشدم و منتظر اتاق خودم بودم که ناگهان دری باز شد و دستی منو به سمت اتاق کشید . اینقد تو شوک بودم که بدون حتی ذره مقاوت همراهش رفتم . وقتی که کمرم به پشت در خورد تازه سرم رو بالا اوردم و به چشمای ابی لو خیره شدم . لبخندی به نگاه شیطانیش زدم اما سریع خودم رو جمع کردم .

- لو چیکار میکنی من باید برم کار دارم

دور کمر رو گرفت و به سمت میزی رفت و بهش تکیه داد و با تنگ کردن حلقه دستش من رو به خودش نزدیک تر کرد .

+ چیکار داری ؟!

صدای خمار و کلفتش توی گوشم پیچید . با لحنی کفری و غر مانند گفتم :

-باید برم دوربینای بانک رو چک کنم

نگاهی چرخوند و لبخند رو محو کرد .

+ به دستور کی ؟!

سرم رو پایین انداختم و با خنده با دو دست کوبیدم رو سینش .

- رئیس

کشدار و با لحن و صدا مسخره این رو گفتم . عصبی بهم چشم غره ای رفت .

+ اما من که از صبح تا حالا باهات حرف نزدم .

دستش که دورم بود رو سر داد سمت پایین و کش شلوارم رو بالا کشید و دستش رو روی باسنم به حرکت در اورد . برخورد دست سردش به پوستم بهم حس خوبی میداد . دستم رو کنار صورتش بردم و اروم نوازشش کردم .

- فعلا که رئیس نشدی ااما مطمئنا یه روزی میشی البته لو تو باید رئیس کل دنیا بشی

با شنیدن جمله اخرم پوزخندی زد و دست رو پایین تر برد .

+ پس میگی که من الان رئیس نیستم ؟!

با سرم اروم تایید کردم که با حس کردن دستش داخلم چشام رو درد بستم و تا خواستم از درد ناله کنم ، لبای لو رو روی لبام حس کردم که داشت عمیق میبوسید . لب پایینم رو میمکید و دندوناش رو اروم اروم تو لب بالام فرو میکردیم . دست بی حرکتش رو بالاخره حرکت داد و چند باری عقب جلو کرد . دستش رو بیرون اورد و کیس رو تموم کرد . به چشمام نگاه کرد و به عقب هلم داد که رو تخت افتادم و روم خیمه زد .

+ باید طرز فکرت رو درست کنم دارلینگ

لباش رو روی لبام کوبید و شروع کرد بوسیدنم . کم کم دستش رو به سمت تیشرت برد و از تیر تیشرتم دست رو برد داخل . بخاطر کم اوردن نفس از هم جدا شدیم که تیشرت خودش و من رو در اورد و پرت کرد به گوشه اتاق . لباش رو روی گردنم گذاشت و شروع کرد مک زدن اما گاز نمیگرفت . پایین تر اومد و روی ترقوه هام رو بوسید و زبونش رو چندباری چرخوند بعد فاصله گرفت و روشون رو اروم فوت کرد که با حس سرما دلنشینی ناله ریزی کردم . ترقوه هام رو مارک کرد و از وسط قفسه سینم تا وی لاینم رو اروم اروم مک زد و گاز گرفت . تو این مدت شلوار و باکسرش رو نصفه پایین کشیده بودم . شلوارم رو همزمان با باکسرم در اوردم و به نقطه قبلی پرتاب کرد . پاهام رو بالا اورد و یه ضرب واردم کرد . از درد کمی به خودم پیچیدم اما بعد از چند ضربه عادت کردم . ناله هامون شرروع شده بود . هردومون از عرق خیس شده بودیم و صدای برخورد بدنای خیسمون با هم تنها اهنگی بود که لو ازش فراری نبود . بعد از چند دقیقه با حس گرمایی زیر دلم فهمیدم که لو ارضا شده . لو ازم بیرون کشید و پایین اومد . تا به خودم اومد زبون داغ لو رو که دایره وار دور دیکم میچرخید رو متوجه شدم . بعد از چند دقیقه ساک زدن به اوج رسیدم .

هری : اههههه ... فاک لو سرعتت رو بیشتر کن

لو سرعتش رو بیشتر کرد که متوجه شدم دارم کام میکنم .

هری : اهههه ... لو ... م... من .. نز..نزدیکم

با شنیدن این حرفم لو عقب کشید و من ارضا شدم . لو بغلم خوابید و دستش رو دورم حلقه کرد و منو به اغوش کشید . بوسه رو پیشونیم کاشت .

+ حالا بنظرت کی رئیسه ؟!

نیشخندی زدم و محکم به بازوش کوبیدم .

- لو تو چرا عاشق من شدی ؟!

نگاهی پر سوال بهم انداخت که فهمیدم باید سوالم رو تصحیح کنم .

- همه میگن تو ادم سرد و بی احساسی هستی ولی تو عاشق منی و این بهم ثابت شده ولی چرا ؟!

دستی تو موهام کشید که الان باز شده بودن و دورم ریخته بودن . با انگشتاش با گره موهام بازی میکرد .

+ اینکه من ادم سردیم درسته هزام اما همیشه تو زندگیم دنبال مکملم بودم . تنها مشکل من این بود که میتونستم ببینم ناقصم و از اول با وجود تمام تلاش هام نتونستم خودم رو کامل کنم تا وقتی که تورو

دیدم و تو دقیقا تیکه های گمشده پازلم بودی و تو جزوی از منی پس هرچقدرم که بد باشم با خودم بدرفتاری نمیکنم .

اروم صورتم رو نوازش کرد و گذاشت از سکوت اتاق که با صدای سوختن هیزم ها مخلوط شده بود لذت ببریم .

.

.

.

husta._.diary

خودم خسته میشم اینقد میگم ...

ووت و کامنت دیگه ...

Dead monsterWhere stories live. Discover now