part5

10 5 0
                                    


زین به سمت اتاق لیام رفت(جیکوب) در رو باز کرد : سلام جِی چه خبر؟

زین روی صندلی نشست

رفتار لیام نشون میداد که عصبانیه و نیاز داره داد بزنه

زین: ببینم کی عصبانیت کرده؟...خوبی؟.....میتونی نفس بکشی؟....داری قرمز میشیا؟

لیام هیچی نمیگفت ولی صورتش از عصبانیت قرمز شده بود اون گند زده بود و اگه اخراجش کنن حق دارن اون بلندگو رو زیر میز جک گذاشت و جک اونو پیدا کرد حتی دوربینم پیدا کرد و لیام از عصبانیت دلش میخواد جیغ جیغ کنه اگه توی خونه پیش هری بود این کار راحت بود هری مینشست بایه کاسه ی بزرگ بستنی لیام رو تماشا میکرد و بهش میگفت که تقصیر توعه

زین: اوکی تو الان خیلی عصبانی ای در حدی که کاردت بزنن خونت در نمیاد ...بیا یکم اب بخور خنک شی مرد داری مثل هات داگ سرخ میشی

لیام داد زد چون دیگه نمیتونست جلوی خودشو بگیره: چرا اینقدر بهم نزدیک میشی؟ مشکلت چیه؟

زین به پته پته ک دن افتاد: چ....ی... چی...داری میگی تو ؟ ک... کدوم ...مشکل؟

لیام: فکر میکنی نفهمیدم بهم چشم داری؟

زین نگاه وات د فاکی. به لیام کرد : امروز رو مود خوبی نیستی داری هزیون میگی

لیام: مگه دارم اشتباه میکنم؟ همش دنبال منو دنبال یه سوراخی که خودتو توش خالی کنی  دست از سرم بردار برو گمشو هرزه ی بیخاصیت

همه ی حرفای لیام درست بود؟ زین میخواست خودشو توی لیام خالی کنه؟ معلومه که نه

زین: ۱ با من درست حرف بزن جیکوب ۲ من باتمم پس احتیاجی به سوراخ تو ندارم ۳ من باهات رفتار خوبی دارم چون تو بیماری نادری نداری و الکی اینجایی پس دهنتم ببند

زین از اتاق بیرون رفت 

لیام به خودش اومد حرص خالی شده بود اتفاقات چند دقیقه پیش رو مرور کرد و فهمید بازم گند زده دستشو محکم زد به پیشونیش اون عصبانی بود و حرصش رو سر زین خالی کرد حرفایی زد که حالا ازشون پشیمون شد

زیر لب فاکی گفت و روی تخت نشست

زین غر غر کنان از  راه رو رد شد

پری: میام بریم قهوه بخو...

حرفش قط شد چون زین حتی بهش گوش هم نداد و رفت

پری: باشه یه وقت دیگه

زین رفت توی اتاقش: چی باخودش فکر کرده؟ دلم میخواد بدونم چی فکر کرده فکرده کیه؟ حالا چون روت کراش دارم دلیل نمیشه تصورات جق زدن با تورو داشته باشم اصلا تقصیر منه که به تو رو میدم پرو میشی

*****

در اتاق به صدا در اومد

زین: بیا تو

my sick boyfriendWhere stories live. Discover now