لیام و جوناس و جو پشت هم رفتن داخل از در دیگه ی ساختمون جورج و مایکل رفتن داخل
جورج اتاق اول رو گشت: امنه
مایکل سالن رو گشت: امنه
لیام اشپز خونه رو گشت: امنه
جوناس رفت به اتاق کنفرانس
از پشت در بهش حمله کردن با پشت اصلحه زد توی سر پسری که بهش حمله کرده بود پسر پخش زمین شد
جوناس: رییس من یکی رو پیدا کردم
.......
مایکل: رییس هیچی نمیگه فقط فهمیدیم اسمش چولسو عه اهل کره ی جنوبیه
لیام خواست سمت در اتاق بره که هری و راجر لویی رفتن سمتش: چیزی گفت؟
لیام: نه حرف نمیزنه
راجر :بزار منو لویی بپرسیم شاید حرف بزنه
لویی: اگه زین بود میدونست چطوری ازش بپرسه
راجر: ولش کن داوشم ما به روش تومو وی عمل میکنیم
لویی سر تکون داد
لیام: باشه ولی فیزیکی نه
لویی و رجر وارد اتاق شدن
پسر با دیدن راجر دهنش باز موند: تو تو توکه بیهوشت کردیم بردیمت پس اینجا چیکار میکنی؟
راجر: مادر فاکر داشتی برادرمو کجا میبردین
پسر سریع پوکر شد
لویی: ببین فاکر کوچولو یا همین الان بهم میگی کجا میبریدش یا به شیش روش بفاکت میدم بعدش تن لشتو میندازم زیر یه کامیون و بعد از روت رد میشم و وقتی کاملا مردی با رادیواکتیو تجذیت میکنم و وقتی لویی تاملینسون بهت میگه میکنم یعنی میکنم
راجر: لو تو خودتو خسته نکن تو میری سرکار ولی من بیکارم
لویی: صبر کن تو اخراج شدی؟
راجر: اره قضیش طولانیه...به هر حال من یه سکستر خوبم پس میتونم تو و اون دوستت که برادرمو کشته تریسام کنم پس بهتره دهنتو باز کنی جنده کوچولو و گرنه به شب نکشیده همینجا بفاکت میدم بدون کاندوم و بلوجاب
چولسو قیافش توی هم رفت: جنگل
راجر: کودوم جنگل؟
از پشت شیشه لیام و هری داشتن نگاه میکرد
هری: کایل پریسلی زندست؟
لیام: اره
راجر و لویی رفتن پیش لیام و هری: یه کلبه توی غرب جنگل ویچ وود
لیام : چارلی گروه رو اماده کن حرکت میکنیم
هری و لویی و راجر توی ماشین لیام نشستن
هری: راجر تو گفتی کایل رفته ولی اون زندست
راجر: اره اون رفته نمرده که
YOU ARE READING
my sick boyfriend
Fanfiction+من خیلی زود به دستش اوردم و خیلی زود هم باعث شدم اون از دستم بره 🌻🌼🌸🌹 زین یه دکتر روانشناسه که با جیکوب توی تیمارستان ملاقات میکنه و از اون به بعد زندگیشو بخواطر جیکوبی که شاید هیچ حسی بهش نداشته باشه زیر و رو میکنه وبعد میفهمه کسی که عاشقش شده...