part9

8 2 0
                                    

راجر املت سوخته رو روی میز گذاشت: بهتره دیگه اشپزی نکنم

مریدا: اره کربنش کردی

لویی: ریدی توش که اینقدر قهوهایه؟

مریدا: کوری سیاه شد بابا

راحر: زین پاشو بیا خودت اشپزی کن اینا خوششون نمیاد

لویی: ولش کن بابا خوابه خوابش میاد

مریدا: دیشب ساعت ۴ برگشت خونه

راجر: وات د فاک؟ چرا؟

مریدا: چون با جیکوب رفته بود بیرون

لویی: جیکوب؟

راجر: خوب زین از سینگلی در اومد من برم بیدارش کنم

مریدا: یه ماهه از سینگلی در اومده الان یه ماهه ساعد ۴ ۵ میاد خونه

راجر از پله ها بالا رفت و در اتاق زین رو باز کرد وقتی وارد شد سمت پرده ها رفت و پرده هارو کشید

بعد سمت تخت زین رفت و پتو رو از روش کشید: زین پاشو

زین: راجر بز بخوابم

راجر روی شکم زین برید: پاشو مالک من ریدم به املت پاشو

زین: هوش گاو پ چه میپری روم؟

راجر بلد شد: پس پاشو

زین روی تخت نشست موهاش روی صورتش بود و سرش پایین بود و لب و لوچش اویزون بود زیر چشماش پوف کرده بود

راجر نتونست تحمل کنه پس رفت سمتش و کتفشو گاز گرفت

زین: اییییی راجر

بلند جیغ زد و راجر دهنشو از روی کتف زین برداشت : یادگاری امروز

زین از روی تخت بلد شد و دنبال راجر دوید

راجر رفت طبقه ی پایین و وقتی دید زین اومد پایین سریع رفت روی کابینت: نیا اگه بیای گلدون مامان رو میشکنم

مریدا: دایی راجر ما به مامانبزرگ میگیم که تو شیکوندیش

لویی: این جغله چقدر حق میگه

زین: ولش کن ارزش نداری

زنگ خونه خورد و مریدا دوید تا در رو باز کنه

لویی: اگه دوست پسر زینه من باز میکنم

زین: جدیدا همه گیر دادن به جیکوب

مریدا: بفرمایید

پست چی: این گلا برای اقای مالکه

مریدا: دقیقا کدوم مالک؟

راجر: احتمالا مال منه ولی فک نکنم دوست پسر من اورزه ی اینکارا رو داشته باشه

زین: شاید از طرف خرس شکلاتیه منه

لویی: کدوم اواکادویی این اسم رو بهت داده؟

مریدا: اواکادو؟

my sick boyfriendWhere stories live. Discover now