● Part 3

879 98 2
                                    

صبح با حس نوازش موهاش از خواب بیدار شد ولی اینقد خسته بود که حتی نا نداشت چشماشو باز کنه

غرغری کرد و به زور یک چشمشو باز کرد و دید کوک داره با لبخند نگاش میکنه و موهاشو نوازش میکنه
کوک با لبخند گف

کوک : صبح بخیر عزیزم

ته : صبح بخیر .... ساعت چنده ؟

کوک : ۹ و نیم

ته : مگه نباید بری شرکت !!

کوک : امروز تعطیله لاو

ته : اهااااا ....

تهیونگ همین که خواست بلند شه ، یه درد وحشتناکی تو کمرش پیچید ، کوک نگران نیم خیز شد و گف

کوک : عزیزم ... خوبی !؟
ته : خووووبم !!!... به خاطر اون کینگ سایز لعنتی تو ... کمرم داره نصف میشه ... اخخخخ خدااااا

کوک ریز ریز خندید و بلند شد
تهیونگ رو براید استایل بلند کرد و رفت سمت حموم

کوک : باید تو آب گرم ، کمرتو ماساژ بدم
از دیشب تا حالا پریکام توت مونده ، به خاطر همینه کمرت درد گرفته .

بعد از اینکه وان حموم از آب گرم پر شد
تهیونگ رو گذاشت توی وان و خودش هم پشتش نشست تا کمرشو ماساژ بده و تهیونگ هم سرشو گذاشت رو شونه کوک

ته : اوووووووووم !
کوک به همسر کیوتش خندید و گونه اشو بوسید
بعد از چند دقیقه ماساژ دادن ، ته خارج شدن چیزی رو از ورودیش حس کرد .

ته : اههه ، چه حس عجیبی داره !!
دردش یه خورده کمتر شد !

بعد از اینکه به تهیونگ کمک کرد و ماساژش داد
و یه حموم دو نفره ، اومدن بیرون
بعد از اینکه لباس پوشیدن و موهاشون رو خشک کردن ، حالا تهیونگ رو تخت دراز به دراز خوابیده بود بلکه درد کمرش کمتر شه
کوک با یه کیسه آب گرم اومد تو اتاق رفت کنار
تهیونگ و روی تخت کنارش نشست

کوک : عزیزم ، کمرتو یه خورده بده بالا

تهیونگ همین کارو کرد و از حس خوب گرماش ، لبخندی زد و از خودش صدا در میاورد
کوک بهش لبخند زد و لبشو محکم بوسید
ته که شیطونیش گل کرده بود گف

ته : یکی دیگه ...

کوک دوباره بوسیدش ولی ایندفعه طولانی تر
تهیونگ هم همراهی کرد

بعد از یه بوسه داغ و خیس بالاخره لبهاشون با صدای پاپ مانندی جدا شد و تو چشمای هم نگاه کردند

کوک : تهیونگ ، داری دیونم میکنی !

ته با نیشخند گف : چطور ؟

کوک : نمیدونم چرا ولی هرروز دارم بیشتر عاشقت میشم
ته بلند خندید و گف : دیوونه!
کوک کنارش به پهلو خوابید دستشو زیر سرش ستون کرد گف

𝐈'𝐦 𝐬𝐨𝐫𝐫𝐲 ~《𝙺𝚘𝚘𝚔𝚟》🦋🌈 { Completed }Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz