● Part 8

716 74 4
                                    

کوک حسای مختلفی داشت
دودل بود که بپرسه یا نه ، عصبی ؛ نگران ...

فقط میخواست بدونه تهیونگ چشه ، چرا دیگه مثل سابق نمیخنده .
دروغ نگیم ، کوک دلش خیلی برای خنده های تهیونگ تنگ شده بود .
پس بعد از چند دقیقه ، کوک نفس عمیقی کشید و گفت

کوک : تهیونگ
ته سرشو از شونه ی کوک برداشت و به چشمای کوک نکاه کرد

ته : جانم ؟
کوک با جدیت بهش نگاه کرد
تهیونگ کمی ترسید و آب دهنشو قورت داد .

کوک : چی شده ؟

ته تعجب کرد و گفت : چی ، چی شده ؟

کوک : بهم بگو ! چی شده ؟ چه اتفاقی افتاده ؟

ته شوکه شد و گفت : چی رو بگم ؟ در مورد چی حرف میزنی ؟

کوک چشماشو از حرص بست . دیگه عصبی شده بود از تفره رفتنای تهیونگ پس داد زد و

گفت :
بهم بگو چه اتفاق فاکی افتاده که اینجوری شدی ؟!
شبا کابوس میبینی و تا صبح گریه میکنی !
غذا نمیخوری و به یه جا ذول میزنی !
ناراحتی ، عصبی ، حتی با جیمین هیونگت حرف نمیزنی !
معده ات بخاطر فشار عصبی به این روز افتاده !
فکر میکنی چه حسی داره وقتی میبینی همسرت ، کسی که بینهایت دوسش داری ، جلوت خون بالا بیاره و از حال برررره !!!!
تهیونگ ! ... اینقدر تظاهر نکن که حالت خوبه ؛
من همسرتم ، من حق دارم بدونم چه اتفاقی واست افتاده که اینجوری شدی !

تهیونگ چشماش پر شده بود و بی صدا اشک میریخت .

حق با جونگکوک بود ، باید بهش میگفت ، اون همسرش بود کسی که باهاش پیمان بسته که تا آخر عمرش ؛ در سلامتی و بیماری ، در شادی و غم کنارش باشه '

تهیونگ صورت خیس از اشکشو پاک کرد و با لحن ملتسی به کوک گفت :
جونگکوک ، میدونم ، باید بهت میگفتم . ببخشید من نباید اینقد اذیتت میکردم . فکر میکردم میتونم باهاش کنار بیام و فراموشش کنم .
کوک کمی آروم شده بود . به چشمای تهیونگ نگاه کرد

کوک : تهیونگ ، فقط بهم بگو چی شده !
هر اتفاقی افتاده باشه ، من طرف تو ام . بهم بگو ... فقط بگووو ، خواهش میکنم ....

تهیونگ دوباره بغض کرد ولی سعی کرد گریه نکنه
تهیونگ با حالت ملتمسی گفت

ته : باشه جونگکوک ، بهت میگم ... ولی ... و...ولی
کوک سعی کرد تهیونگ رو آروم کنه تا حالش بد نشه

کوک : تهیونگی ، عزیزم ... آروم باش ، فقط آروم باش و راحت تعریف کن .

تهیونگ نفس عمیقی کشید . ولی قبل از اینکه تعریف کنه گفت

ته : فقط ... فقط یه چیزی ... بعد از اینکه تعریف کردم ، خواهش میکنم منو قضاوت نکن .

کوک لبخندی زد تا تهیونگ کمی آروم شه : نگران نباش ، هرچی بشه من طرف تو ام .

𝐈'𝐦 𝐬𝐨𝐫𝐫𝐲 ~《𝙺𝚘𝚘𝚔𝚟》🦋🌈 { Completed }Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz