part 10

133 56 4
                                    

عینکش رو روی میزش پرت کرد و چشم هاش رو بست ، امروز کلی تحقیق انجام داده بود و به جاهای عجیبی هم رسیده بود ، ویروس هارو بررسی کرده و سعی داست بفهمه میتونه چی پیدا کنه تا به مردم کمک کنه .

با یاداوری ایمیلش به همکارهاش با هوفی چشم هاشو باز کرد و لپ تابش رو روشن کرد تا جواب بقیه رو ببینه .
حدود ۲۰ تا ایمیل داشت از همه جای دنیا ، دو ساعتی در حال بررسی بود و با لبخند و انرژی تازه ای از کارش عقب کشید .
توی تمام اون ایمیل ها اسم ویروس ها و دلیل شباهتشون نوشته شده بود ولی تنها یک اسم وجود داشت که توی تمام نظرات یکسان بود.

ویروس هاری !

ویروسی که با گاز گرفته شدن انسان توسط حیوونای مبتلا به این ویروس منتقل میشد ، با گاز گرفته شدن انسان و ورود بزاق الوده اونها فرد بعدی هم بیمار میشد ، این ویروس بیشتر بین پستاندارانه برای همین پرنده ای به این مریضی به صورت طبیعی مبتلا نمیشد .

فرد مریض میتونه با رفتن به بیمارستان درمان بشع ولی اگه این کارو نکنه صد در صد میمیره .
اگه به مرحله اخر برسه فرد دچار سردرد های وحشتناک و خوی وحشیانه میشه و به شدت از اب وحشت داره .

دکتر با دقت فکر میکرد ، این ویروس جدید هم به همین شکل عمل میکرد ، فرد با گاز گرفتگی و بزاق و خون دچار بیماری میشد ، ویروس روی مغزش اثر میزاشت و حالت های وحشیانه ای بهش دست میداد ولی چیزهایی وجود داشت که جدید بود ، فرد الوده شده درد رو احساس نمیکرد حتی اگه استخون زانوش رو خورد میکردن هم تفاوتی تو حالتش ایجاد نمیشد و تنها راه مرگشون شلیک به سرشون بود تا ویروس دیگه نتونه مغز اونهارو کنترل کنه .

مرد اخمی از تمرکز داشت ، اگه این موضوع باعث واکسیناسیون اون پسر شده بود چرا افراد دیگه ای زنده نمونده بودن؟
خیلی از افراد هستن که به این ویروس الوده میشن و با درمان دوباره پاک میشن البته اگه درمان نشن که بعد دو هفته ای میمردن !

باید اون پسر رو صدا میکرد تا باهاش حرف بزنه از جا بلند شد و با دیدن اینکه ساعت تازه ۶ عصره به سمت خوابگاه رفت ، میدونست اوندو پسر الان پیش باقی دوستاشونن .

_________________________________________

درست صد متر اونور تر توی خوابگاه پسرا صدای خنده و جیغ بلند شده بود ، بدون توجه به اینکه چه چیزی رو پشت سر گذاشتن خب ، انسان به امید زندست !

همه روی تخت ها و زمین نشسته بودن و به بکهیون که وسط سالن سعی در انجام حرکاتی بود تا بقیه متوجه بشن راجب چی صحبت میکنه ، پانتومیم بازی مورد علاقه سهون ، کریس و بکهیون بود، بطوری که ثانیه ای وجود نداشت که اونها کنار هم باشن و این بازی رو نکنن.

بک حرکتی دیگه زد و بار دیگه خوابگاه از خنده ترکید ، چانیول در حالی که روی کای ولو شده بود محکم به بازوی کریس کنارش میکوبید ، کیونگسو و شیومین بی صدا و با چشمای پر اشک دیگه داشتن مرز دل درد رو میگذروندن .

BoomWhere stories live. Discover now