part 8

130 51 8
                                    


ساعت ۱۰ صبح بود ، برخالف خوابگاه پسرای خسته ازمایشگاه با انرژی در حال فعالیت خودش بود .

پزشک ها با شک به نتیجه ازمایش کیونگسو و اتفاقات عجیب توی بدنش صحبت میکردن .

تمام پزشکا و دانشمندای بزرگ کل دنیا روی نتایج بحث میکردن و تئوری های عجیب و غریب میدادن تا شاید دلیل رو بفهمن.

دکتر پیر کای و کیونگسو رو داخل اتاق خودش برده بود تا بتونن بقیه مراحل ازمایش رو انجام بدن .

_خب پسرا ما دیروز خون کیونگسو رو بررسی کردیم و متوجه شدیم مریضی توی خونش وجود داره ولی به شکل تغییر کرده ای ... به زبان ساده یه جورایی

انگار توی بدنش وجود داره ولی غیر فعاله درست مثل اینکه واکسن دریافت کرده باشه.

کای متعجب به دکتر نگاه کرد: ولی چه چیزی باعث این شده؟

مرد مسن جواب داد: هنوز دلیلش رو نمیدونیم ولی کم کم میتونیم با وجود کیونگسو دلیلش رو بفهمیم

به سمت پسر کوچیکتر نگاه کرد و لبخند زد ، پسرک جواب لبخندش رو داد

ولی هنوزم مردد بود : بنظرتون نیازه که ... خب ... نیاز باشه کالبد شکالفی انجام شه

دکتر لبخند زد تا کیونگسو رو اروم کنه : ما این کارو رو نمیکنیم تو یه انسان زنده ای و نمیتونیم برخالف میلت باعث مرگت بشیم ... این اجازه به ما داده

نمیشه ... هر چقدر هم بقیه اصرار کنن ولی این امکان نیست

کای با خیال راحت نفس عمیقی کشید ولی با شنیدن جمله پسر کوجیکتر لبخندش پاک شد: من راضیم

مرد با تعجب پلک زد: راضی چی؟

پسر کوجیکتر معذب و ترسیده پلکی زد و سرش رو پایین انداخت : اگه با مردنم ... بتونم کمک کنم با بقیه راضیم ولی لطفا سعی کنین به این مرحله نرسونید !

کای با عصبانیت تقری با غر ید: داری چی میگی؟؟؟ دیوونه شدی یا از جونت سیر شدی؟

کیونگ ابرویی بالا انداخت : هیچکدوم ... من میتونم حتی کم ولی کمک ی برای بقیه باشم ... من مادرم رو از دست دادم بخاطر همین اتفاق ... میدونی چقدر

مادر اون بیرون هست؟؟؟ میدونی چقدر بچه دارن با درد و عذاب میمیرن؟

شاید من دیگ خانواده ای برام تو این جهنم نمونده باشه ولی هنوزم مردم خانواده دارن نمیخوام بخاطر خودخواهی من بمیرن!

کای و دکتر متعجب از عصبانیت ناگهانی پسر کوچکتر چشم هاشون درشت شده بود و به پسرک با چشم های پر از اشک نگاه میکردن .

کیونگ نفس عمیقی کشید و با پافشاری بیشتر گفت : من راضیم بتونم باعث زندگی بقیه بشم حتی اگه باعث مرگ من بشه ... حالا چیکار باید بکنم؟

BoomDonde viven las historias. Descúbrelo ahora