part 2

146 63 3
                                    


چهار پسر از تو پس کوچه ها میگذشتن دو پلیس جلو ، کیونگسو وسط و پشت سرش بکهیون با تمرکز میخواست تمام اموزش هاش رو استفاده کنه .

هنوز به ادم مزاحمی بر نخورده بودن ولی میتونستن صدا هایی رو بشنون.
بکهیون براشون از قایقی که کریس بهش اشاره کرده بودش گفت ولی اونها میخواستن اول کمی از هم گروهی هاشون رو پیدا کنن .

چانیول برای هزارمین بار بی سیمش رو امتحان کرد: پارک چانیول صحبت میکنه کسی از تیم آ هستش که صدامو بشنوه؟ 
و بازهم سکوت

کای پوفی کشید: یا از محدوده خارج شدیم یا کسی زنده نمونده.
چانیول به دو پسر پشت سرش نگاه کرد: بیا امیدوارم باشیم از محدوده خارج شدیم.

کیونگسو پرسید: حالا دقیقا کجا میخوایم بریم؟
کای : حالا که خبری از هم تیمی هامون نداریم میریم به قایقی که گفتین .
بکهیون لوکیشن دقیقی که کریس براش فرستاده بود رو نشونشون داد:
دوستامون الان اونجان میگن جای امنی هستش و منتظرمونن
چانیول خوب نگاهش کرد : راه زیادی داریم باید مراقب باشیم .

با بيشترين سرعت و کمترین صدایی که میتونستن حرکت میکردن.
بکهیون بلاخره سوالی که داشت رو پرسید: شما میدونید این موجودات چین؟
چانیول کمی مکث کرد: دقیقا کسی نمیدونه ولی اولین بار نیست این اتفاق میوفته
پارسال تو جنوب افریقا یه روستا هم به همین روز افتاد منو و کای هم فرستاده شدیم و مجبور شدیم کل مردم رو بکشیم ، دوسال پیش هم تو امریکای جنوبی ، پنج سال پیش تو خاور میانه که البته گفته شد یه جنگ داخلی بین مذهب های مختلف بوده که کلی کشته داده .

کیونگسو اخم کرد: چطور کسی راجبشون نفهمیده؟ مرگ اینهمه ادم عجیب نیست؟
_خب این اتفاقا کلن تو روستا و شهر هایی افتاده که کلی جنگ و کشتار هستش ، گرسنگی و هیج شبکه ارتباطی!
یه جورایی خیلی جای پرت
پس کسی بهش دقت نمیکنه ولی این شهر مطمئنن قراره کلی تو دنیا دیده بشه .

کیونگسو هوفی کشید: واقعا معلوم نیست چه اتفاقی میافته.
چانیول تایید کرد: دقیقا...خیلی ها همین الان هم دارن روش کار میکنن ولی هیچی نمیفهمن ... نمونه های زنده بدنشون پر از ویروسه ولی وقتی میمیرن انگار اون ویروس ناگهان ناپدید میشه ... یهو یجا بوجود میاد و یهو ناپدید میشه
مثل یه بمب ... یه سری ها دچارش میشن و بعد میمیرن

بکهیون لرزید : ترسناکه.
کیونگسو تایید کرد: خیلی زیاد
کای با جدیت اخم کرد: فعلا مهم نیست باید سعی کنیم زنده بمونیم تا نگران اتفاقات تو دنیا باشیم .

دوباره تو کوچه های خلوت راه افتادن سکوت مطلق
انگار نه انگار تا ساعتی پیش به خاطر فریاد های مردم گوش اسمون کر شده بود .
_ بشینین زمین!

هر چهار نفر با حرف چانیول روی زمین نشستن جلوشون یه گروه بزرگ از ادم های مریضی بودش که مثل مست ها تلو تلو میخوردن و با حنجرشون صداهای عجیبی در میاوردن . قطره های عرق از سر و صورتشون راهی میشد .

BoomDonde viven las historias. Descúbrelo ahora