دمای اتاق رو کمی بالا برد و لباس هاش رو پوشید، بیرون رفت تا با چانیول صحبت کنه در رو باز کرد و بکهیون رو دید
کریس:چان اون هرزه رو نگه داشتی یانه؟چانیول: آره تو زیر زمینه منتظرتم.
کریس: الان راه میفتیم میام در ضمن بگو اون اتاق رو از وجود نقطه به نقطه اون هرزه پاک کنن.
چانیول: باشه.
بکهیون: هرزه کیه؟حال شینگ بهتره؟کجاست؟چرا صداش نمیاد؟کریس: خوابه،بگو ماشینارو حاضر کنن میریم, عمارت، بعدشم بیا بالا.
بکهیون: باشه.
بک رو به بادیگارد اشاره کرد تا ماشین هارو روشن کنن و دنبال کریس داخل خونه رفت ،تعجب کرد که همه چی سالمه!
توقع داشت با اون عصبانیت کریس حتما دعوای مفصلی باهم داشته باشن اما انگار همه چی خوب بود!کریس یه تیشرت سفید با شلوار مشکی ورزشی و یه کاپشن نازک از اتاق لباس ها بیرون آورد ،با اومدنش بالاسر شینگ بک در اتاق رو باز کرد
کریس: برو بیرون ،بزار لباس بهش بدم بعد بیا تو
بکهیون: باشه واستا چییییییی؟چرا لباس مگه چ..
و با لباس های افتاده شینگ کف اتاق و شینگ پیچیده شده لای پتو بدون لباس اونم با یه خواب عمیق حساب کار دستش اومد!بکهیون: وات د فاک واقعا کردیش ؟دلت اومد اصن؟چرا تو و چان حل مشکلاتو فقط با سکس میبینین؟چان میکنه ولی از تو انتظار نداشتم فک میکردم عقل داری!
کریس: زبونت دراز شده بک تقصیره چانه
جفتتونو آدم میکنم،اون شوهر احمقت مسبب این اتفاقه فقط برسیم عمارت ساحل گردیتونو از کونتون بیرون میکشم، گمشو بیرون صدات کنمبکهیون: خیله خب.
با کنار زدن پتو از روی شینگ آروم تیشرت رو تنش کرد
کریس: آه کاش بیدار بودی تا بهت بگم این مارکا چقد خوشگلت کرده.ولی خودش رو کنترل کرد تا با بوسه گذاشتن روی لباش بیدارش نکنه
شلوارش رو تا زانو بالا کشید وبا نیشخند به رون سفیدش خیره شد.کریس: نیپلا و رونات برا دفعه بعد کیتن شرط میبندم رو اونام اندازه گردنت حساسی.
شلوار رو بالا کشید و بکهیون رو صدا زد.
کریس: بیا کمک کن کاپشنشو بدم زود سردش میشه.
بکهیون کاپشن رو گرفت ،کریس شینگ رو بلند کرد و بک سریع کاپشن رو بهش پوشوند، آروم روی تخت گذاشتش تا لباساش رو مرتب کنه.
بکهیون: مگه خونخواری ؟چه وضعیه؟همش کبوده که
کریس: از چان که بدتر نیستم هستم؟
بکهیون: جفتتون وحشین
کریس: گوشیش،هندزفریش ،ایپدش ، لبتابش هر وسیله نرم افزاری که داره با عروسک گوسفندش بردار بیار.

YOU ARE READING
بهم اعتماد کن
Fanfictionییشینگ ما یه گالری دار معروفه چی میشه بعد از برگشتن از مزایدش به چین اتفاقاتی براش بیفته که بیشتر عشق ییفان رو حس کنه کاپل:کریسلی،چانبک ژانر:درام اسمات هپی اند من تازه شروع کردم به نوشتن خوشحال میشم ایراداشو بهم بگین یا راهنماییم کنین