𝑰'𝒎 𝒔𝒐𝒓𝒓𝒚

Part 4 : I'll find you

Part 4 : I'll find you

پارت چهار : من پیدات میکنم

...................‌‌.............I'm sorry........‌‌‌‌...................

کم کم‌ داشت منجمد میشد که صدای سوبینو شنید

-بومگیووو

سرشو بالا اورد و با سوبینو خیس عرق مواجه شد

+سوبینا

از رو نیمکت بلند شد و دستاشو رو بازوهای سوبین گذاشت

+حالت خوبه ؟ چیشد ؟ ... اصلا ولش کن بیا بشین حالت جا بیاد

نفس عمیقی کشید و سعی کرد آروم باشه می تونست نبضشو تو حلقش حس کنه نمی دونست از دوییدنه یا هیجان و استرس

×آآآآآآههه .... هییی .... قیضیه حال شیت

+ها؟ چی میگی؟

صورت بومگیو رسما به شکل علامت سوال دراومده بود همین باعث شد سوبین با صدای بلند زد زیر خنده ولی با دیدن قیافه پوکر شدش سعی کرد جمعش کنه

×میگم‌ قضیه حل شد ...

×البته نمیشه گف کامل حل شد ولی خب

+ینی میگی آشتی کردن؟ یونجون چی گف ؟ کای چجوری راضی شد ؟

" فلش بک "

با ورودش به کافه اون دو نفر بلافاصله ساکت شدن هردوشون خوب می‌دونستن برا چی اینجان و قراره چه اتفاقی بیفته شک نداشتن راجب دعوای صبحشونه
پس چیزی نگفتن و منتظر شدن سوبین حرفشو بزنه

×بچه ها این لوس بازیا رو بزارین کنار محض رضای خدا شما دیگه بزرگ شدین

×همه آدما خطاکارن هیچکی تو دنیا نیست که بگه من هیچ گناهی نداشتم این طبیعیه که اشتباه کنیم حالا یونجونم یه کاری کرده پشیمون شده پس لطفا کشش ندین و بیخودی جو اکیپمونو بهم نزنین

صورت کای از عصبانیت سرخ شده بود خواست مثل همیشه از یک تا ده بشماره تا عصبانیتشو فروکش کنه ولی با حرف آخر سوبین کنترلشو از دست داد

_ینی چی که یه کاری کرده و پشیمون شده؟ ها؟
_تو چوی سوبین !! اگه یکی این بلا رو سر تو هم میاورد میگفتی باشه عب نداره آدما خطاکارن به هر حال هیچکی کامل نیست؟؟؟؟

کلافگی سوبین جای خودشو به تعجب داد سابقه نداشت اینجوری عصبی شه و داد و بیداد را بندازه
یه اتفاقی افتاده بود...

×یاااا کای چته؟ نکنه رو تهیون کراش زدی؟

انگشتشو به نشونه تهدید سمت سوبین گرف سعی کرد آروم باشه

_اینقد چرت و پرت نگو هیونگ
_من فقط خسته شدم تا کی قراره این کارارو ادامه بده؟ آخرش تو دردسر میوفتیم

یونجون که تا الآن سکوت کرده بود بلخره سکوتشو شیکوند و لحن آرومش گف

*من متاسفم کای...
*نمیخواستم نگرانت کنم
*ولی چیزی شده ؟ برا چی نگران شدی؟