🥀✍پارت سی و ششم✍🥀
✖اعتقادات میتونن تغییر کنن✖
.+ من دیگه باید برم هوسوک-آ دیرم شده
لبخندش رو روی لباش حفظ کرد و بدون اینکه به روی تهیونگ بیاره که داره بخاطر چی عجله میکنه جوابش رو داد:
- باشه، تو راه مراقب خودت باش و یادت نره قرار آخر هفتمون رو به جونگکوک بگی
+ باشه، خداحافظ
نگاهش تهیونگی رو که اول از یونگی و بعد سوکجین خداحافظی کرد رو تا خارج شدنش از کافه دنبال کرد و حس خوبی که از بهتر شدن حال دوستش داشت باعث شد لبخندش عمیقتر بشه
خیلی خوب متوجه میشد که جونگکوک تاثیری رو تهیونگ داره که هیچکدوم ندارن
طی این یک ماهی که با همدیگه هم خونه شده بودن روحیهی تهیونگ خیلی بهتر شده بود و با اینکه گاهی یاد جیهون میوفتاد و توی افکار خودش غرق میشد ولی باز هم اونقدری نبود که نگران کننده باشهگرچه میتونست از رفتارهای تهیونگ بفهمه که یه چیزی شدیدا آزارش میده -و یه حدسهایی راجب چی بودنش داشت- ولی تصمیم گرفته بود اونقدری منتظر بمونه که مثل همیشه تهیونگ خودش برای حرف زدن پیش قدم بشه
با صدای برخورد فنجون به میز و کشیده شدن صندلی نگاهش به سمت یونگی که کنارش جا گرفته بود برگشت
پسر پیانیست ترجیح داده بود وقت استراحتش رو کنار اون مشاور خوشتیپ بگذرونه تا بتونن کمی راجب برادر کوچیکترش حرف بزنن
× تو هم متوجه شدی که بین اون و جونگکوک یه چیزایی هستش؟
مرد مثل همیشه بدون هیچ مقدمهای و خیلی رُک حرفش رو زده بود و همین به لبخند پاک نشدهی هوسوک رنگ دیگهای داد، چیزی که یونگی ازش سر در نمیاورد
- آره ولی مطمئنم هیچکدوم راجبش به همدیگه حرفی نزدن
یونگی در جواب سرش رو چند بار به تایید تکون داد و بعد از جرعهای که از قهوهی داغش خورد زبونش رو چند لحظه بین لباش نگه داشت تا از سوزشش کم بشه و با همون چهرهی در هم شده حرفش رو زد:
× بنظرم زوج مناسبی میشن، جونگکوک واقعا عاشقشه و تهیونگ هم کنارش کلا یه آدم دیگه میشه...شخصیتی که هیچوقت ازش ندیدم
شاید اگه یونگی چشمای بستهاش از سوختن زبونش رو باز میکرد متوجه میشد که از وقتی زبونش رو بین لباش گذاشته هوسوک نتونسته بود نگاهش رو از اون لبها بگیره
گرچه اونقدری هم زرنگ بود که نذاره یونگی متوجه همچین چیزی بشه.
YOU ARE READING
✖ Rogue Silence ✖
Fanfiction✖ قسمتی از داستان: ** اون فقط به اینکه تهیونگ رو ببوسه نیاز نداشت، اون میخواست این مرد رو بپرسته و توسط همین چشمها تحسین بشه دلش میخواست بدونه مورد عشق این مرد قرار گرفتن چه لذتی میتونه داشته باشه...** ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ خلاصه: تهیونگ که...