part 6

3.5K 739 118
                                    

دومین مشتری امروزش و داشت و تقریباً کار تتوش و تموم کرده

اما چیز رو مخی که وجود داشت این بود که دختری که برای تتو اومده یه عوضی به تمام معنا بود جدا از اینکه دامن تنگش و مدام بالا می کشید از هر فرصتی استفاده میکرد تا کوک و لمس کنه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اما چیز رو مخی که وجود داشت این بود که دختری که برای تتو اومده یه عوضی به تمام معنا بود
جدا از اینکه دامن تنگش و مدام بالا می کشید از هر فرصتی استفاده میکرد تا کوک و لمس کنه

اخم غلیظی بین ابرو های جونگ کوک نشسته بود و تلاش می‌کرد رو کارش تمرکز کنه اما حرفای دختر تمومی نداشت: هوم اون موقعی که من فارغ تحصیل شدم خیلی خوشحال بودم چون میدونستم میتونم تو شرکت دوست پسرم کار کنم اما اون عوضی من و قبول نکرد هوف چه روز مزخرفی بود راستی شما دوست دختر ندارید؟؟؟

جونگ کوک چشم غره ای رفت و گفت: من یه همسر و دو تا بچه دارم

چشمای دختر گرد شد با تعجب گفت: هم.. همسر؟؟

جونگ کوک تایید کرد و گفت: بله چند ساله ازدواج کردیم

دختر برای چند لحظه ساکت شد اما وقتی جونگ کوک کارش تموم شد گفت: امممم میتونم شمارتون و داشته باشم تا اگه خواستم دوباره بیام باهاتون هماهنگ کنم؟

جونگ کوک وسایلش و کنار گذاشت و گفت: شماره مغازه رو در نوشته شده موقع رفتن میتونید یادداشت کنید یا عکس بگیرید ....

دختر دستش و گرفت و گفت: اما ...

_ اینجا چه خبره؟؟؟

جونگ کوک به سمت صدای آشنایی که شنیده بود چرخید با دیدن تهیونگ لبخند زد و گفت: سلام بیبی

خودش و از دست دختر بیرون کشید و محکم ته رو بغل کرد انگار که بعد چند ساعت طاقت فرسا به یه آرامش رسیده بود

ته کمرش و نوازش کرد و با صدای آرومی گفت: این جنده کیه جونگ کوک

کوک لبخندی زد و گفت: کسی که فکر کرده من نه دوست دختر دارم نه همسر

ته لبخند ترسناکی زد و گفت: که اینطور

جونگ کوک و رها کرد و گفت: خب خانوم یه تتو رنگی داشتید بذارید براتون حساب کنم تا پرداخت کنید

برگه رو جلوی دختر گذاشت و دختر کارتش و در آورد ته کارت و گرفت مشغول کارت کشیدن شد

دختر که نمیتونست فضولیش و کنترل کنه گفت: اممم شما دستیار ایشونید؟

kookv Sweet Family [ Completed ]Where stories live. Discover now