صدای عطسه های نامجون قطع نمیشد
جین لیوان و به دستش داد و با عصبانیت گفت: دلم میخواد لهت کنم وقتی فیلمی میشینامجون قرصش و خورد و با اعتراض گفت: چرا هیچکس حرف من و باور نمیکنه من اومدم بیرون تو کوچه تا یه چیزی از تو ماشین بردارم بعد کلید و پشت در جا گذاشته بودم بعد زرت باد اومد و در و بست و بارون زد تقصیر من چیه
جین هوفی کشید و گفت: تقصیر تو اینه که ایکیوت بالاس .... اصن چرا ماشین و تو کوچه گذاشتی مگه این ساختمون تخمی پارکینگ نداره؟
نامجون عطسه دیگه ای کرد و گفت:چون پارکینگ تا خرخره پره
جین یه پتو دیگه روش انداخت و گفت: دلم میخواد خفت کنم نامجون
و لبخند زدنامجون اخم کرد و گفت: اصلا من گشنمه
جین رو تخت نشست و گفت: نپخته هنوز
قبل از اینکه بتونه گوشی به دست بگیره نامجون
خودش و تو بغلش انداخت و گوشی و کنار گذاشتجین با دیدن دوست پسر کیوتش خندید و همه صورتش و بوسید و نامجون خودش و عقب کشید و گفت: یااااااا مریض میشی
جین صورتش و جلو کشید گفت: هیششش
لبای مرد و محکم بوسید و مک آرومی زد نامجون دست جین و که روی صورتش بود نوازش کرد و لبای درشت مرد و گزید
جین ازش جدا شد و گفت: میرم ببینم غذا آماده شد یا نه
نامجون لبخندی زد و جین بلند نامجون همون لحظه گفت: جینا
جین به سمتش چرخید و گفت: هوم؟
نامجون سرفه ای کرد و گفت: دوست دارمجین با لبخندی که رو لباش دلبری میکرد گفت: منم دوست دارم
وقت شام شده بود و از بیرون غذا سفارش داده بودن
جین موهاش و بالا داده بود و داشت پرونده هایی که خونه آورده بود رسیدگی میکرد رنگ در خورد با برگه هایی که دستش بود بلند شد و به سمت در رفت وقتی در و باز کرد پسر پیک با دیدن جین سر جاش خشک شد دهنش باز مونده بود و نمیتونست چیزی بگهجین خندید و گفت: میدونم خوشتیپم اما بهتره اینقدر ضایع نکنی وگرنه دوست پسرم با هفت تیر میاد سراغت
YOU ARE READING
kookv Sweet Family [ Completed ]
Fanfictionخانواده شیرین 🍸 زوج ها: کوکوی نامجین ژانر: فلاف امپرگ اسمات رومنس