میدونم بعد از مدتهاست، شاید چیزی حدود سه ماه؛ اما شاید برای شما هم پیش اومده باشه، زمانهایی که آدمها کنار هم قرار میگیرن و انتهای بعضی صحبتها به یه نقطهی مشترک میرسن، به یه خاطرهی قدیمی و آشنا.
و این لحظه، هر چیزی که از اون خاطره به یاد دارن رو به زبون میارن، از محوترین رنگها تا خاصترین صداها.این تلگراف، از دنیای احیاگر به شما فرستاده شده؛ و اینجا قراره نگاه گذرایی به ناگفتههایی از شخصیتهای قصه بندازیم؛ ویژگیهای بارزی که شاید همیشه به طور غیرمستقیم بهشون اشاره شده و همچنین نسبتهای افرادی که توی این داستان حضور داشتن.
امیدوارم از آشناییِ بیشتر با شخصیتهایی که بهشون زندگی بخشیدید و حدود ده ماهِ تمام همراهشون بودید لذت ببرید♡_ ☁️
شفاف سازی روابط خونی-عاطفی شخصیتها
>--× عشق یکطرفه
Real: پدر و مادر واقعی
Step: پدر و مادر ناتنی
Half Brother: برادر ناتنیارتباطهای عاطفی بین شخصیتهای پررنگ
Competition: رقیب شغلی/ عشقی
One-sided Love: عشق یک طرفه
YOU ARE READING
| 𝘙𝘦𝘥𝘶𝘤𝘦𝘳 ꜱᴛᴏʀʏ 🌱 |
Romance" فقط یه لحظه... بذار فراموش کنم که تو گناهِ منی، بذار ببوسمت و بعد... تو جهنم با این لحظه زندگی کنم." به آرومی زمزمه کرد و لبهاش رو روی لبهای داغ جونگکوک فشرد، دستهای زخمیش رو دوطرف صورت مردونهش گذاشت و لبهاش رو شبیه به اکسیژن توی هوا بلعید...