Shot 2

931 150 29
                                    

صبح که از خواب بیدار شد با یه یادداشت روی سینی صبحانه مواجه شد، نون تستشو برداشت و تیکه کاغذ رو خوند:

«بابت دیشب معذرت شکوفه گیلاس تقصیر خودته انقد خوشمزه نباش...دوست دارم کوک»
لبخندی زد و به سمت کمد لباساش رفت و تیپ جدیدش که شامل شلوار چرم سیاه چسب با تیشترت سفید میشد رو پوشید.

لبخندی تو آینه به خودش زد و با دیدن شلوار تو پاهاش خنده ای کرد، اگه کوک اینجا میبود قطعا نمیزاشت اینو بپوشه اینم دزدکی خریده بود چون عاشق شلوار چرم بود ولی جونگکوک هر بار دعواش میکرد چون به قول خودش این پاها ستون پرستیدنی جیمینن و نمیشه کسی ستونش رو ببینه:/

با برداشتن سوییچ ماشین و کتابش به سمت کتابخانه ی کوچکی که جونگکوک براش خریده بود به راه افتاد.
امروز روز بزرگی بود.

جونگکوک کنسرت داشت و خودش هم قرار بود کتاب رو تموم کنه تا موقع تولد جونگکوک آماده باشه.

عصر شده بود و خسته و خواب آلود به سمت کنسرت جونگکوک راهی شد.
اشتیاق زیادی برای دیدن جونگکوک روی صحنه داشت.

درسته که این اولین کنسرتش نبود ولی بعد از دوماه که اجرایی نداشته پس قطعا استرس داشت ، امیدوار بود به موقع برسه و عشقش رو سوپرایز کنه.
همیشه به طرفدارهای جونگکوک حسودی میکرد!
آخه محض رضای خدا چرا طراح لباسش همیشه تیپ های سکسی رو براش انتخاب میکرد!

اون زنیکه ی عفریته حق نداشت جونگکوکش رو بین اون همه طرفدار دختر و پسر خوب جلوه بده البته خوب که نه فوق هات و سکسی-_-

همون طور که زیر لب همه ی فحش های دلچسبی که بلد بود رو نصار زن بدبخت میکرد پاشو رو پدال گاز گزاشت و با ندیدن چراغ قرمز پاشو بیشتر رو پدال فشارداد و خودشم نفهمید که چی شد با صدای بدی ماشینش با برخورد به ماشین دیگه ای رو هوا رفت.
همه ی مردم ترسیده به سمت ماشینی که حالا جز بدنه ی مچاله ی ماشین چیزی ازش باقی نمونده بود هجوم بردن.

با دیدن راننده که سر و صورتش خونی بود
اونو بیرون آوردن و اورژانس خبر کردن.
نیم ساعت به پایان کنسرت مونده بود و هنوز به اجرا داشت و امیدوار بود جیمین به این اجراش برسه.
دلش بدجوری شور میزد و قلبش بی قراری میکرد.
انگار یه اتفاقی برای جیمین افتاده که انقد کلافه ست.

فکرای منفی رو از ذهنش دور کرد و سعی کرد قلب نا ارومش رو اروم کنه!

حتی با فکر کردن به اینکه بلایی سر شکوفه گیلاسش اومده باشه اونو به جنون میبرد.
با زنگ خوردن موبایل با فکر به اینکه ممکنه جیمین باشه به طرفش رو مبل هجوم برد و سریع تماس رو وصل کرد.

_الو

_بفرمایید

_ببخشید شما با پارک جیمین نسبتی دارین؟
آب دهنشو قورت داد و سعی کرد صداش نلرزه...

𝑪𝒉𝒆𝒓𝒓𝒚 𝑩𝒍𝒐𝒔𝒔𝒐𝒎Where stories live. Discover now