part20: توت فرنگی قهر کرده..

1.5K 264 58
                                    

ته: به راحتی... بوی دشمن میاد میفهمم یوراست

کوک: دشمن؟

ته: کسیکه جفتمو تصاحب میکنه چیه دوسته؟

و بعد به سرعت از اتاقشون بیرون رفت
.
.
.


جیمین: خب بهش گفتی؟

ته: اره بابا واسش توضیح دادم بزار بیام تو حالا حرف میزنیم

تهیونگ وارد اتاق یونمین شد

جیمین: خب بگو دیگه چی گفت؟ خیلی ناراحت شد اره؟

یونگی: این سواله میپرسی معلومه که خیلی ناراحت میشه

جیمین دهن کجی ای کرد و دوباره رو به تهیونگ پرسید: قضیه ی جونگین و هم گفتی؟ دوروز دیگه دوباره حالش بد نشه شمارو باهم ببینه

یونگی با شنیدن حرف جیمین اخمی کرد و زیرلب غرغری کرد، جونگین واقعا پسر خوبی بود ولی بنظر یونگی اصلا به تهیونگ نمیومد و به خاطر همین موضوع بارها با جیمین بحث کرده بودن اما گوش جیمین بدهکار نبود....

تهیونگ : خب راستش خودش حرفشو پیش کشید من نمیخواستم الان چیزی راجب این موضوع بگم..

جیمین که از تعجب چشماش درشت و گرد شده بود: یعنی چی خودش گفت؟.. یا کیم تهیونگ درست تعریف کن ببینم

ته: هیچی بابا بعد ازینکه راجب هامین بهش توضیح دادم یخورده رفت تو فکر بعدش برگشت گفت ازدواج کن اینجوری واسه هامین بهتره

یونمین نگاهی بهم انداختن و اهی کشیدن..

جیمین پرسید: حالش بد نشد؟

تهیونگ بی حوصله دستش و تو موهاش تکون داد و گفت: چرا تقریبا یه حمله ی دیگه بهش دست داد ترسیدم گفتم الان دوباره خون بالا میاره

یونگی پوزخندی زد و گفت: خوبه ترسیدی و اون حرفارو بهش زدی....حقته الان بکشمت تهیونگ... چطوری دلت میاد اینهمه این بچه رو اذیت کنی هان؟

تهیونگ با قیافه ی پوکر به یونگی خیره شد: یا هیونگ تو قراره طرف من باشیا.. خیر سرت هیونگ منی

یونگی ابرویی بالا انداخت: نچ جونگکوک و ترجیح میدم حداقل مطمئنم هیچوقت قرار نیست بچمو ازم بدزده

تهیونگ: هیونگ من قرار نیست ازت بدزدمش..

جیمین که به این کل کل های همیشگی اون دو عادت داشت سری تکون داد و بیرون رفت تا به یونهو کوچولوش سری بزنه

یونگی با حرص زیاد: از کجا معلوم همین الانشم تورو به من ترجیح میده..

تهیونگ خندید: اون دیگه مشکل خودته هیونگ به من ربطی نداره حتما بعنوان پدر یه چی کم میزاری دیگه

تهیونگ این حرفو گفت..خودش میدونست حقیقت نداره ولی اذیت کردن هیونگش بدجوری می‌چسبید...

Mocaccino Where stories live. Discover now