یونگی : چی شده, نام؟
نامجون : اوه لنتی. من خرس عروسکیه بزرگه جونگکوکو پاره کردم. اون دنبالش میکرده
نامجون : [به یونگی زل میزنه]
یونگی : چیه؟
نامجون : 100 تا نارنگی, اگه واسم یه لطفی کنی
یونگی : ...گوش میدم
[مدتی بعد]
جونگکوک: وای, خرسم خیلی گرمه ^--^
جونگکوک: [بغلش میکنه و میخوابه]
یونگی *تو لباسه خرس* : تو. اوه. من.
نامجون : ششششش !!