نامجون*درحال حرف زدن با دوستاش*:اون خیلی فوق العاده بود باور کنین فردی به باحالی اون ندیده بودم.
همه:*گفتن واو کشدار*بعدش چیشد؟
نامجون:هیچی دیگه ریختیم روهم
نامجون*گوشیش زنگ میخوره*:اوه عزیزم سلام همین الان داشتم...
سوکجین:*با لحن گرفته*نامجون کمک
نامجون:اتفاقی افتاده؟
سوکجین:امروز تو آینه خودمو دیدم.
نامجون*با کمی نگرانی*:خب؟
سوکجین:من هرروز دارم جذاب تر میشم جونا کم کم داره خطری میشه
نامجون:...
*گوشی رو قطع میکنه*
ینفر:همین دوست پسرت بود؟
نامجون: دوست پسرم بود..
نامجون: الان دیگه از دست رفت.
