because i love you

5_﴿مطمئنی؟﴾

[فیلیکس]

صب با صدای بلند گو بیدار میشم...بیشتر از هرموقع دیگه استرس دارم...سریع از بغل چانگبین بیرون میام..اینقد سریع این کارو میکنم که روی زمین میوفتم…

فیلی : اخ

بین : اروم باش

فیلی : نمیتونم…

سریع میرم سمت کمد و لباسامو عوض میکنم که میادو از پشت بغلم میکنه...بر میگردمو منم محکم بغلش میکنم...دستاشو دو طرف صورتم میزارع و قبل این که اون منو ببوسه خودم پیش قدم میشم و میبوسمش...بعد چند ثانیه از هم جدا میشیم...یکم اروم تر میشم که اونم لباساشو عوض میکنه و باهم به سمت سالن میریم..

کیم : خب ازمون امروزتون مبارزست همه از توی این جعبه یک کاغذ اسم بر میدارین و دو نفری که یک رنگ کاغذ بر دارن باهم مبارزه میکنن…

دونه دونه پا میشیم و سمت جعبه میریم..فیلیکس زودتر میره و رنگ مشکی بهش میوفته...تا الان هیچ کس مشکی نداشته..فقط سه نفر دیگه موندیم...نوبت من میشه و میرم که کاغذو بردارم...امیدوارم مشکی نیوفته..و بله اخرم مشکی افتاد...بر میگردم سمتش...حتی از قبل هم بیشتر استرس داره

کیم : اگه مبارزه نکنین اخراج میشین..از بین بازنده همشون تنبیه میشن و کسای که نتونن تنبیه رو انجام بدن بیست نفرشون حذف میشه..خب دو مبارز رنگ صورتی بیان..

همینطور بقییه مبارزه میکنن..توی این مدت فکر میکنم که چیکار کنم...که یه راه حل به ذهنم میرسه

بین : فیلیکس

فیلی : هان چیه..چیشده.؟

بین : اروم باش...من نقطه ضعف دارم...سعی کن به نقطع ضعفم حمله کنی...اون موقع میتونی برنده بشی…

فیلی : ولی..

بین : هیس تو نمیتونی تنبیهی که در انتظار دارن و انجام بدی..وقتی گاردمو یکم اوردم پایین به نقطه ضعفم حمله کن

فیلی : ولی من نمیتونم تورو بزنم

بین : میتونی...باید بزنی منو فهمیدی؟

اسممونو صدا میکنن و بلند میشیم قبل این که شروع کنیم نقطه ضعفمو بهش میگم و حالت دفاع میگیریم

حمله رو اون شروع میکنه و ناچار مجبورم یکم بهش حمله کنم...بعد دو دقیقه مبارزه یکم گاردمو میارم پایین..ولی تردید میکنه به انجام دادن..بهش نگاه میکنم با ارامش و میفهمونم مشکلی نیست که صدا افسر در میاد

کیم : مبارزه کنین زود باشین

میاد و به نقطه ضعفم حمله میکنه و روی زمین میندازه منو و شروع به مشت زدن میکنه...بعد چند ثانیه افسر سوت پایان و میزنه و جفتمون بلند میشیم...لبم پاره شده..بهش نگاه میکنم که نگران بهم زل زده...با ارامش بهش نگاه میکنم و بهش میفهمونم من خوبم