[فیلیکس]
بیدار میشم که میبینم کنارم نیست..پامیشم...امروز بهترم به خاطر قرصی که دیشب قبل خواب بهم داده..از روی تخت بلند میشمو میرم توی حال که میبینم روی کاناپه خواب رفته و میرم سمتش که میبینم لپ تاپش خاموش شده..درشو میبندمو روی کاناپه میشینم و بهش نگاه میکنم...من نباید بهش حس پیدا میکردم..ولی الان کاری نمیتونم بکنم..فقط باید نشون ندم...لپشو اروم میبوسم که چشاشو باز میکنه و گیج اطرافو نگاه میکنه
فیلی : صببخیر
بین : اوه..سلام..صبح توهم بخیر..ساعت چنده؟
فیلی : ده
بین : چی؟وای من نباید میخوابیدم
فیلی : چرا؟
بین : کلی کار داشتم تو لپ تاپو بستی؟
فیلی : اره خاموش شده بود منم بستمش...توی لپ تاپت چیکار میکنی که نمیزاری من ببینم؟
بین : نفهمی به نفع خودته
فیلی : ولی من میخوام بفهمم
میاد نزدیکمو یه بوسه به لبام میزنه و لپ تاپشو بر میداره و داخل اتاق میره
فیلی : منم خر شدم
پا میشمو همراهش میرم داخل اتاق
فیلی : کجا؟
بین : باید برم تا یه جایی برمیگردم
فیلی : منم میام
بین : نه
فیلی : ولی میخوام بیام
بین : گفتم نه دیگه
فیلی : ولی من میخواممممم بیاممممممم
عصبی میشه و سرم داد میکشه
بین : بهت گفتم نه تموم شد
ناراحت میشم از دستش...اشک توی چشام جمع میشه ولی خودمو کنترل میکنمو سمت دستشویی میرم و پشت در میشینم...با کوبیده شدن محکم در میفهمم که رفته...از دستشویی میام بیرونو روی تخت میشینمو گریه میکنم...بلند بلند حرف میزنم...
فیلی : چرا سرم داد میزنی...من که چیزی نگفتم...میتونستی دلیلشو بهم بگی..ازت بدم میاد...
همینطور گریه میکنم و روی تخت دراز میکشمو پتورو روم میندازم..گوشیمو بر میدارمو میوفتم توی گوشیم...چند ساعتی میگذره که بر میگرده...صدای پلاستیک میاد..شاید ناهار خریده...خیلی گشنمه..ولی اهمیت نمیدم که میاد توی اتاقبین : سلام
جوابشو نمیدمو پشتمو بهش میکنم
بین : نمیخوای جوابمو بدی؟
خودمو با گوشیم سرگرم میکنم
بین : پس خودم همه مرغ سوخاریارو میخورم
حرصم میگیره ازش...حداقل یه عدرخواهی کن که سرم داد زدی...میره میشنیه و شروع میکنه به خوردن...از عمد صدا در میاره
ESTÁS LEYENDO
because i love you
Fanficفیلی : همراه من بیا...بین : چی؟...فیلی : میخوای گیرت بندازن؟ اسم فیک : چون من دوست دارم کاپل : چانگلیکس ژانر : اسمات , رومنس , اکشن , پلیسی , درام تعداد پارت : ۱۱