fuck me plz

19.9K 497 42
                                    

مشغول چرخ زدن توی گوشیش بود که صدای باز شدن قفل درو شنید.
لبخندی با دیدنش روی لبهاش نقش بست.

-خسته نباشی
+سلام.

گفت و با خستگی کولشو جلوی در انداخت و سمت حموم اتاقشون رفت.
لباساشو از تنش در آورد و وارد حموم شد.
امروز انرژی زیادی ازش رفته بود و واقعا به یه حموم درست و حسابی نیاز داشت.

اول شیر داغو باز کرد و بعد از گرم شدنش آب سدو هم باز کرد تا ولرم بشه.
چند لحظه بعد زیر آب ایستاد و از حس خوبش لبخندی زد.

از گرمی آب خوابش گرفته بود و چشماش داشت بسته میشد که حلقه شدن دستی رو دور کمرش حس کرد.
برگشت و بادیدن تهیونگ که بهش خیره شده شوکه شد.

دست راستشو پشت گردن پسر خسته گذاشت و لبهاشونو به هم متصل کرد.
آروم آروم شروع کرد به مکیدن لبهای بهشتیش.
با زبونش ضربه ای به لبهاش زد و ازش خوایت دهنشو باز کنه.
پسر کوچیکتر اجازه داد تا دهنشو با زبونش فتح کنه.
زبوناشون باهم در جنگ بودن توی هم میلولیدن. بزاقشون با هم مخلوط شده بود لذت بیشنری بهشون میداد.

همه جای دهنشو میلیسید و هر ازگاهی هومی میکشید.
کم اومدن نفس باعث قطع شدن بوسشون شد.تو چشمای هم خیره بودن و قفسه سینشون همزمان بالا و پایین میشد.
دوباره سرشو جلو برد و اینبار شروع کرد به کاشتن هیکی روی گردنش.
گاهی گاز میگرفت و گاهی مک میزد.

از حس داغی زبون تهیونگ روی گردنش هومی کشید و دستشو دوش حلقه کرد.
مهر های مالکیتشو از زیر گوشش تا زیر چونه خوش تراشش ادامه داد و جدا شد.
به شاهکارش نگاهی انداخت.

-دیگه باد یقه اسکی بپوشی
روی شونش زد و اعتراض کرد.
+یاا..تو این گرما یقه اسکی؟عمرا
-اوکی پس تا وقتی کمرنگ نشدن نباید بیرون بری!
خنده تو گلویی زد .

دستشو به سمت بوت های تو پرش برد و چنگی بهشون زد.
با زدن سیلی به جاهای مختلفش قرمز شدنشو دید و حساس بودن پوستشو تحسین کرد.

بعد از سرخ کرد باسن تپلش انگشتشو سمت ورودی تنگ برد و لمسش کرد.
از لمس ورودیش تکونی خورد.
همونجور که با ورودیش بازی میکرد به سمت دیوار طوسی رنگ حرکت کرد.

با برخورد پشتش به سنگ سرد حموم هیسی کشید و کمی فاصله گرفت.
از شونه هاش گرفت و فشارش داد،و بهش فهموند که روش زانو هاش بشینه.
با فهمیدن منظورش روی زانوهاش نشست.

دستشو دور دیک بزرگش که هنوز خوابیده بود برد و دورش حلقه کرد.
سرشو توی دهنش برد و زبونشو روش کشید.
از حس خوبش لب پایینشو توی دهنش گرفته بود و سرشو به سمت عقب متمایل کرده بود.
وقتی با چشماش ری اکشنشو دید به یکباره تمام عضوشو توی دهنش برد و شروع کرد به مکیدنش.

•🔞vkook _ kookv🔞•Where stories live. Discover now