7.8K 241 15
                                    

ماشینو توی پارکینگ پارک کرد.
دوتایی از ماشین خارج شدن و به سمت آسانسور رفتن.

همین که وارد خونه شد دید که پسر کوچیکتر از پشت بهش چسبید و عطر گردنشو بو کشید.
با یک حرکت برگشت صورت دوست پسرشو قاب گرفت.
با پای درو هول داد و بعد از بستنش لباشو روی لبای مست کنندش کوبوند.
لبایی که طعم تند و تیز شراب رو به خودش گرفته بودو میمکید و از خوب بودنش لذت میبرد.
قدم هاشو بر جهت ایستادن پسر پیش برد و به سمت دیوار حرکت کرد.
بعد از چسبیدن به دیوار دستاشو دور بدنش حلقه کرد و به ولع بیشتری بوسید.
صدای بوسه و برخورد لبهاشون توی سالن بزرگ میپیچید و فضا رو لذت بخش تر میکرد.
جهت سرشو تغییر داد و تمام لبهای سرخشو توی دهنش برد.
مثل بچه ای که به آبنباتش رسیده باشه لیسش میزد و گاز های کوچیکی میگرفت.
بدون اینکه لباشونو جدا کنن هر چند لحظه یک بار از بینیشون نفس میکشیدن.
سرشو عقب کشید و با چشمای خمارش به دوست پسر سرخ شدش نگاهی انداخت.
دوباره سرشو جلو برد و اینبار به نرمی فاصله لبهاشونو از بین برد.
با یک گاز کوچیک بهش فهموند که باید دهنشو باز کنه.
با باز شدن حفره داغ و دوست داشتنی دهنش زبونشو به داخل هدایت کرد و شروع کرد به مزه کردن نقطه به نقطش.
زبوناشون با هم در جنگ بودن و توی هم میپیچیدن.
زبونشو به سقف داغ دهنش کشید و عقب ترش برد.
با اینکه قصد جدا شدن نداشتن ولی بخاطر کم اومدن نفسشون از هم جدا شدن.
پاهاشو دور کمرش و دستاش و دور شونه های پهنش حلقه کرد،مثل یه کوالا بهش چسبیده بود.
تکخندی کرد و دستشو زیر باسن گذاشت تا نیوفته.
بوسه ای روی لباش کاشت و از پله ها بالا رفت.

پسر توی بغلشو روی تخت انداخت و شروع کرد به در آوردن لباساش.از پیرهن سفید رنگش شروع کرد .آخرین لباسی که روی بقیه پرت شد باکسر جذبش بود.
روی تهیونگ خیمه زد و دوباره لبهاشونو بهم چسبوند.
زبونشو روی لبهای سرخش کشید و محکم مکید.طوری که لبهاش ورم کرد و چهرشو صد برابر زیباتر کرد.
سرشو عقب کشید و به لبهای خیسش نگاه کرد.
دوباره سرشو پایین برد و اینبار روی خط فکش گذاشت و هیکی های کمرنگی بجا گذاشت.
بالاتر رفت و به پایین گوشش رسید.
خیسی لبهاشو روش بجا گذاشت و سرشو از گردنش بیرون آورد.
لبخندی به چهره الهه مانندش زد و کنارش به پهلو دراز کشید.
یه دستشو از زیر کتفش رد کرد و صورتشو مقابل صورت خودش آورد.
دوباره شروع کرد به بوسیدن لبهاش،اما اینبار آروم.
دست آزادشو روی کمرش گذاشت و شروع کرد به در آوردن شلوار و باکسرش.
بعد از لخت کردن پاهاش،سیلی ای به لپ باسنش زد.
با سوزشی روی لپ باسنش هومی کشید و دستشو دور کوک حلقه کرد.
هر چند ثانیه یکبار ضربه ای روی باسنش فرود میاورد و از نرم بودنش آه میکشید.
بعد از قرمز کردن باسنش لباشو جدا کرد.
-پاتو بگیر بالا
از دستورش اطاعت کرد و یه پاشو جمع کرد و بالا گرفتش.
با بالا رفتن پاش لبخندی زد و دستشو سمت ورودیش برد که خیس شده بود.
انگشتشو روش کشید و آروم واردش کرد.
+حاح
انگشتشو بیرون آورد و دوباره داخلش کرد.
چند بار تکرارش کرد و تعداد انگشتشو بیشتر کرد.
+ممم...عاه
سه تا انگشتشو باز و بسته میکرد تا آماده بشه.چند بار عقب و جلوش کرد و انگشتاشو بیرون آورد.
عضوشو تو دستش گرفت و چند بار دستشو روش کشید.
-هومم
بعد از خیس شدنش کمرشو به پایین تنه تهیونگ نزدیک تر کرد و سر عضوشو روی ورودیش گذاشت
با فشار کوچیکی سرشو داخل کرد و بلافاصله نفس تیز تهیونگو شنید.
سرشو بالا آورد و لبهاشونو به هم متصل کرد.
سعی میکرد با بوسیدن حواسشو پرت کنه.
با کمکش دستش چند سانت دیگه هم وارد شد.
+عاح..آیی
-اوفف..بیبی خیلی تنگی
از کمرش گرفت و بقیشو آروم و بدون مکث وارد کرد.
+عاااه...حح..ددی
-یس..خیلی خوبه
چند دقیقه ایستاد تا تهیونگ بهش عادت کنه.
وقتی حس کرد  عادت کرده اولین ضربه رو زد.
+ح...عااااااحح
-آه فاک
دوتا ضربه دیگه زد.
+عاح..عااح
سرشو جلو برد و لباشو به لبای جونگکوک کوبوند.
تکخندی کرد و ضربات پشت سر همشو شروع کرد.
ناله هاش توی دهنش خفه میشد و از دردی که دریافت میکرد ابروهاشو در هم میبرد.
ورودی تنگش به عضوش فشار میاورد و لذت زیادی بهش میداد.
چند لحظه بعد با شوک لذتی که از کل بدنش رد شد سرشو با شتاب عقب برد.
+ه..همونجاااا..فاکک...همونجارو بزنن
با شیطنت به جاهای دیگه ضربه زد.
چنگی به موهاش خودش زد و نالید.
+ا..اذیت..عاخ..نکن
-چیکار کنم؟
+خ..خو..عااح..دت میدونی
-من؟..اه..نمیدونم..چیکار کنم؟
+م..منو..بفاک بده
-اوه..میخوای ددی تورو بفاک بده هوم؟
+هق..آره
-بیبی من میخواد ددیش محکم بکوبه توش؟
+آرههه...لطفا
پای تهیونگو که بالا بودو تو دستش گرفت تا خسته نشه و با سرعت شروع کرد به ضربه زدن به پروستاتش.
ناله هاش با لذت دوباره شدت گرفت و به موهای جونگکوک چنگ زد.
+عااا...عا..عاح...عوممم..عاه
ف..فاک
عمق حرکاتشو بیشتر کرد و کمشر تند تر تکون داد.
-عا..عا..عاااااا...هق..عاااح...عاااح...تند، ترر
حرفشو تایید کرد و سرعتشو بیشتر کرد.
جوری که با هر ضربش تهیونگ بشدت بالا و پایین میشد.
+فف..ج..ک...عااااح.عاااه...ن..نزدیکمم...عاااااح
درست لحظه ای که فکر میکرد به اوج میرسه از حرکت ایستاد و با شیطنت خاصی بهش زل زد.
+هق..چ..چرا...نزدیک بودم
چیزی نگفت.
با ندیدن واکنشی دوباره خواهش کرد.
+کوک...بزننن...خواهش میکنم
با خواهش زیادش دوباره با سرعت به پروستاتش کوبید و باعث شد ناله هاش اوج بگیرن.
-عاااه..عااااا...حح...حح...عاااااحح..بیشتر
عمیق تر زد و به ناله هاش گوش داد.
+هوممم...همون...عااح..جا...نزد..یکم
با آه های کشیدش ضربه هاشو ادامه داد.
پیچش زیر دلشو احساس کرد و با داد بلندی با فشار توی ورودیش خالی شد.
بعد اون هم تهیونگ سرشو به عقب پرتاب کرد و کامشو روی کمر و شکم کوک ریخت.
چشمای هر دوشون سیاهی میرفت و خسته بودن.
بعد از جا اومدن نفسش دیکشو بیرون کشید و بخاطر کوچیک بودن ورودی تهیونگ بیشتر کامش با کمی قرمزی روی تخت ریخت.
با احساس خلاء آهی کشید و چشماشو بست.
بلند شد و از روی میز کنار تخت چند تا دستمال مرطوب برداشت و بین پاهای تهیونگو تمیز کرد.
تیشرت بزرگ و باکسر تمیزی براش پوشوند و خودشم بعد از پوشیدن شلوارش کنارش خزید و اونو توی بغلش گرفت.
بوسه ای روی پلکهای بستش زد و وارد دنیای خواب شد.

کامنت بزارینم بد نی •-•

•🔞vkook _ kookv🔞•Where stories live. Discover now