″پیـش″
اسبها بیقرار شیهه میکشند.
مادرها بر سرِ جنازهٔ عیسایِ خود زاری میکنند.
صدایِ سرفههایِ مرگ، تویِ گوشِ کوچههایِ ویران شده میپیچد و بینِ آجرهایِ سوخته پناه میگیرد.
سوال هایِ بیخبرانه و معصومانهٔ کودکان، مادرهایِ ماتمزده را کلافه میکند.
اشکهایی که از سرِ درد ریخته میشود، صدایِ آذرخش میدهد.
هنجرهها از فریاد، قلبها از غصه، و تنها از خشونت پاره پاره میشود.
شیون و ناله، گِرنیکا را احاطه کرده اما صدایِ سکوت میپیچد.
هیچکس آتش و ویرانیها را نمیبیند. هیچکس ضجهها را نمیشنود.
و گِرنیکا، در تنهایی میسوزد ولی هنوز نفس میکشد!
فرانکو؛ با جامِ شرابی در دست، خیره به پیکرهایِ آتش گرفته و خاکستر شده، نیشخندِ پیروزی میزند.
ریکتوفن؛ نشانههایِ افتخارِ سنگدلی را رویِ سرآستینها و سینههایِ سربازانِ بیدادگرِ خود، سنجاق میکند.
و هیتلر؛ از پیشکشِ تولدِ خود لذت میبرد.
رهبرانِ سیاستمدار، همیشه برایِ شنیدنِ دردِ مردم کَر بودند!
فاشیستها هرگز خامخوار نبودند. ابتدا به آتش میکشند، و سپس نوشِجان میکنند.
هرآنچه برایِ زیستن نیاز است، خاکستر شده!
گِرنیکا تازگی ندارد!
تنها تکرارِ بیرحمانهٔ تاریخ است. و تکرار، و تکرار.
تکرارِ رقم خورده به دستانِ زمخت و مملو از انگشترانِ قیمتیِ سیاستمدارانی که انگار شطرنج بازی میکنند؛ و تنها بازی!گِرنیکا هرگز فراموش نمیشود. آنچه با هر تکرار فراموش میشود، مردمی است که در تلاش برایِ آرمان هایِ آزادانهشان به آتش کشیده و خاکستر شدند.
و مردم هر بار برایِ آرمانها میجنگند و خاکستر میشوند!
این هنرِ وحشیانه و خشونت آمیزِ رهبران سیاستمدار است.
و گِرنیکا انگار بومی برایِ هنرنماییِ فاشیستها بود...هشدار:
خوندنِ این داستان به هر کسی پیشنهاد نمیشه!
برایِ خوندنِ این فیک قبل از هر چیزی، به خودتون و روحیتون نگاه کنید...اگر دربارهی واقعهی گِرنیکا چیزی میدونین که هیچی، ولی اگر چیزی نمیدونین پیشنهاد میکنم دنبالش نرین و بزارین داستان رو از زبونِ من بشنوین.
امیدوارم دوستش داشته باشین. :)♡
پلیلیستها و اطلاعات گِرنیکا:
@WanderOnTheClouds[نیلی]
BINABASA MO ANG
「𝕲𝖚𝖊𝖗𝖓𝖎𝖈𝖆; 𝔇𝔢𝔰𝔦𝔯𝔢 𝔊𝔯𝔞𝔳𝔢𝔶𝔞𝔯𝔡 𝐥𝐥 𝖛𝖐𝖔𝖔𝖐」
Fanfiction「 گِـرنیـکآ؛ مدفنِ آرزوها 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝕲𝖚𝖊𝖗𝖓𝖎𝖈𝖆; 𝔇𝔢𝔰𝔦𝔯𝔢 𝔊𝔯𝔞𝔳𝔢𝔶𝔞𝔯𝔡: گِرنیکا؛ شهری که خاکستر شد. تکرارِ بیرحمانهی تاریخ بر مردم، به دستِ مدعیانِ ناسیونالیسم... داستانی عاشقانه، در بُحبوحهٔ آغازِ وحشتهایِ جنگ جهانیِ دوم در...