part 5

600 34 5
                                    

جیمین:ببخشید!
ته:عام سلام. خوبی من همسایه بغلیم چون این خونه خالی بود بخاطر صدا ها اومدم. شما اینجارو خریدین؟
جیمین:وای ببخشید صدا اذیتت کرده حتما. اینجا با دو تا از دوستام اومدیم همیشه اینجا نمیمونیم. بعضی موقع ها میایم تا...
کوک:جیم کیه؟؟
یه صدایی از پشت اومد صدای یه پسر ولی اون صدا...
جیمین:هعی حالت خوبه؟
ته:عا... اره خوبم. ببخشید مزاحمتون شدم خوش بگذره.
جیمین:مرسی🥺
به سمت خونم برگشتم در بستمو به در تکیه دادم وای من چم شده بود اون صدا ،اون صدا یه چیزی داشت چرا نمیفهمم چه مرگمه.
جین:بیا دیگ پسر دو ساعته.
ته:اومدم
پیش بچه ها نشستمو شروع کردیم به خوردن...
جانکوک ویو
مشغول بازی بودیم که صدای در اومد و دوباره قلبم فشرده تر شد نمیدونستم چرا اینطوری میشم. تو این اپارتمان مگه چی بود.
جیم:خب خب کوک نمیدونی چه جیگری بود
کوک:کی!؟
جیم:پسر همسایه اسمشو نگف ولی ناموصا خیلی زیاد جذاب بود.
کوک: باشه بابا توهم
جیم:چیه😐یبار نشونت میدم میفهمی چی میگم
کوک:بیخیال داداش من میرم بخابم.
جیم:اول بیا یه چی بخوریم مردم از گشنگی. یونگی هیونگگگگگ(داد)
کوک:کر شدم
یونگی:چتونه ایا؟ خونه رو گذاشتین رو سرتون!
کوک:ایشون گشنست
یونگی:مگه مادرتونم:/
جیم:هیونگی میدونی که دوست دارم
یونگی:باشه خر نکن میرم رامون درست کنم بیاین
رفتیم تا منتظر یونگی هیونگ بودیم یه چرخی تو گوشیم زدمو شروع کردیم به خوردن بعد اینکه غذامو خوردم رفتم که بخابم سرمو گذاشتم رو تخت چشمامو بستم داشتم فکر میکردم که یه صحنه هایی اومد جلوی چشمام ولی من خواب نبودم من بیدار بودم خاستم جیمینو صدا بزنم صدام در نیومد... این کیه چرا تصویر متفاوته....
ته ویو
خیلی مست بودم بعد اینک پسرا رفتن خودمو ب زور ب تختم رسوندمو سرمو گذاشتم رو تخت سریع خوابم برد.
نا مشخص:تهیونگ لطفا از اینجا برو این...
ته:تو... من ولت نمیکنم.
از خواب پریدم خیلی عرق کرده بودم حالم کلا خراب بود اون چه خوابی بود عین واقعیت بود
سریع از اتاق زدم بیرون در خونه رو باز کردم دوباره قلبم شروع کرد ب تند زدن با بالا اوردن سرم یه پسری که دستش رو قلبش بود مواجه شدم. وقتی سرشو بالا اورد به چشماش زل زدم. اون چشما....
.
.
.
.
خب خب اینم از پارت بعدی
ووت و کامنت یادتون نره.
دوستون دارم💜

Other World(completed) Where stories live. Discover now